زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
به حکمت پروردگار دل بسپار...
چندیست که از چهره ی خندان خبری نیست
ابری شده دلها و ز باران خبری نیست
حالا که درختان همه سبزند و زمین سبز
صد حیف که از فصلِ بهاران خبری نیست
دلها همه پژمرده شد از سختی ایّام
در سینه ی پُر درد ز درمان خبری نیست
درگیر به اشعار و غزلها شده...
متن بهزاد غدیری
دنیایِ بعد از رفتنت مثل سراب است
با قرصهای هرشبم حالم خراب است
تا انتهای مرزِ بیداری نشستم
شب تا سحر چشمم به روی عکسِ قاب است
عاشق که باشی ابتدا باید بدانی
دنیای تو اندوه ممتد، اضطراب است
هرلحظه غرق عشق بودن هم همیشه
مانند یک پرسش شد ام...
متن بهزاد غدیری
دوباره ابر سیاه و هوای بارانی
هجوم بغض گلوگیر و اشک طوفانی
دوباره فکر و خیالت احاطه کرده مرا
به انتظار نشستم زمان طولانی
عجیب پای دلم را هوای خاطره ها
کشیده سمت مسیری به سوی ویرانی
وبال کوچه ی سر در گمی شدم انگار
دوباره یاد نگاهی به سینه...
متن بهزاد غدیری
«عشق نهان»
در پشتِ شرم خویش عشقی را نهان کردم
کَز دوری اش هر لحظه دردم را عیان کردم
در بازی صد رنگ تقدیرم هزاران بار
با هر شکستِ دل، دوباره امتحان کردم
پیچید چون پیچک حضورش در وجودم تا
مِهر و وفایش را به دل دُرِّ گران کردم
در خود فرو م...
متن بهزاد غدیری
من ز میخانه ی چشمت نظری میخواهم
از تو یک خواسته ی مختصری میخواهم
مانده ام گوشه ی بی حوصله ی تنهایی
قدر یک قاصدک از تو خبری میخواهم
سخت امشب تب یادت به سرم افتاده
در کنارت نفس تازه تری میخواهم
هر شبم با لب خاموش سخن میگویم
در خیالات خود...
متن بهزاد غدیری
«زخم عشق»
کاش می شد از یاد برد
کهنه زخم عشق را ...
زخم خنجر دوستت دارم های شیرینی که از پشت در آغوش گرفته است
تن خسته بی روح را ...
نخل بلندی که برای رسیدن خرمایش کمر خم کردیم
اما سهممان چیزی جز تیغ های تیزش نشد
و دیگر حتی کسی نیست تا خار ا...
متن بهزاد غدیری
جهانم را می سازم
حتی با دست خالی ...
وقتی که خدا
بهترین معمار زندگی من است
و چه خوب یاد گرفته ام
ساختن با ساده ترین ها را ...
وقتی که در سختی ها
ساده دل بستم
به خدای سختی ها ...
..
..
بهزاد غدیری
behzad ghadiri...
متن بهزاد غدیری
از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باش
آدم ها زیاده خواهند
کم بخواهی تمامت را می خواهند
بیشتر که بخواهی
می شوی غول چراغ جادوی خواسته هایشان ...
محبتی که نمی کنند و از تو همیشه می خواهند
صداقتی که در وجودشان مرده است و در وجود تو می جویند
توجهی که ن...
متن بهزاد غدیری
ایستاده ام ...
کنارم کسی نیست
خودم با خودم ، برای خودم ، تا رسیدن به خودم
به دور دست ها خیره ام ...
بغض ، لای حنجره ام خانه کرده
قورت داده ام حسرت را
با یک لیوان بیخیالی
تا پایین ببرد طعم تلخ خستگی را
به کوتاهی دیوارم و به وسعت کویر
خالی...
متن بهزاد غدیری
«اشک آسمان»
می خورد بر شیشه ی دود گرفته ی دنیا
قطره قطره اشک آسمان ...
تا بشورد کهنه زخم زمین را
و بشکند بغض غمباد گرفته در عمق گلو
باران ...
چه تعبیری ، چه تقدیری...
لمس دستان زمین بین نگاه آسمان
می بارد از دلتنگی
می بارد از تنهایی
می ب...
متن بهزاد غدیری
دنیا برایم کوچک اما خدایم بزرگ ...
به وسعت دستانی که مرا در آغوش گرفته بسیار
بر تخت پادشاهی تکیه زده ام
وقتی که قلمرو فرمانروایی دلم
به بزرگی چشمانی است
که هرجا را نظر می کند جز او نمی بیند
باران چه شاعرانه می بارد
بر چمن زار دلم ...
تا سبز ...
متن بهزاد غدیری
در کوچه پس کوچه های معرفت
خیابانی ساخته ام از مهربانی
تا در تردد دل مردگی
مهر ببارد بر آسمان آدم ها ...
صدای چکاوک زندگی
طنین خوش امید است
تا آویزه گوش های پر از طعنه باشد
که انتهای خیابان مهر
خدا ایستاده است...
متن بهزاد غدیری
«مادرم...»
.
مادرم ...
زمین ، کم می آورد
زیر استقامت قدم های تو ...
دریا ، چه کوچک است
در برابر اقیانوس عشق تو ...
باران مهرت ، چه لطافتی دارد
وقتی لبخند زیبای تو بر من می بارد ...
وسعت آبی آسمان ، چه کم نور است
وقتی چشمان تو بر من می تاب...
متن بهزاد غدیری
«دل بیقرار»
غریبانه سر می شود
بی قراری های دلی که
گوشه گیر قفس تنهایی است
میان بی تابی های یک سکوت سرد ...
در انتظار گرمای مهربان ترین ...
تا آب کند یخ زدگی های خنده را
دستی از آسمان می رسد
تا آسمان ریسمان های سردرگمی را ریسه کند
بر رو...
متن بهزاد غدیری
«دلنوشته»
از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باش
آدم ها زیاده خواهند
کم بخواهی تمامت را می خواهند
بیشتر که بخواهی
می شوی غول چراغ جادوی خواسته هایشان ...
محبتی که نمی کنند و از تو همیشه می خواهند
صداقتی که در وجودشان مرده است و در وجود تو می جوی...
متن بهزاد غدیری
حال دلم خوب است ...
منم و یک فنجان چای
تکیه داده ام ...
به پشتیِ قدیمیِ قرمز اتاق ...
خوشم ...
از خنده های مادرم
که بوی خوش دست پختش
پیچیده در پستوی خانه ...
اندکی شعر سروده ام
از چشمان پر زرق و برق مادرم
چند خطی نوشته ام
از ایستادگی ه...
متن بهزاد غدیری
در این دنیای بی در
که پیکرش ویرانه ای ست
بر قامت خمیده ی تنهایی
میان وارفتگی های درهم روزگار
از آن کهنه زخم تنیده در پیله
حرفی نیست
وقتی نگاهم یک دنیا فریاد است
اما ...
جوانه می زند
بذری که دست دعا و مهر خدا
در خاک گلدان دل کاشته
..
...
متن بهزاد غدیری
کفتر نامه بر و پا پَر و چاهی آمد ...
وعده دادم به دلم اینکه تو خواهی آمد
وعده دادم که به مهمانی من می آیی ...
گرچه خوابت به سرم سرزده گاهی آمد
..
بهزاد غدیری...
متن بهزاد غدیری
از تو فقط
عاشقانه ای کوتاه کافیست...
تا من به بیتی از ته دل
آشفته کنم خواب این جماعت را...
رحم اگر بر من نمیکنی
این ساده دلان را دریاب...
..
..
بهزاد غدیری...
متن بهزاد غدیری
بگویم شعر نابی من برایت
شود جانم به قربانت فدایت
نماد مهربانی هستی ای دوست
و من محو نگاه دلربایت
..
..
بهزاد غدیری...
متن بهزاد غدیری
حریف عقربه هایت نمیشوم ، دنیا...
زمان من شده اتمام و باورش سخت است
حواس من به شتابت نبود ، یک لحظه...
مجال ده که نفسهای آخرش سخت است
.
.
بهزاد غدیری...
متن بهزاد غدیری
دیگر برای عاشقی «فرصت» مهیا نیست
این ناخدای پیر را یادی ز دریا نیست
هر کار کردم تا که آبستن شود احساس
اما برای «عشقِ تو» احساس کارا نیست
بهزاد غدیری...
متن شعر
خورشید منی بیا و بر من تو بتاب
اندر بغلم بیا و آسوده بخواب
سر را تو بذار بر سر شانه ی من
با نغمه ی خوش بخوان تو یک قصه ناب
«بهزاد غدیری»...
متن بهزاد غدیری
در این گودال آلوده منم در حبس پاکی ها
نمیخواهم فضایی را پر از چرک و تباهی ها
درون تُنگ خوش باشد به روی آب جای من
گریزانم زِ آزادی میان جمع ِماهی ها...
متن شعر
از سنگسار دردهای بی شمارم
دیگر به پایان آمد آرام و قرارم
بغض قلم لبریز شد از حسرتی که
شد عاقبت گل واژه بر سنگ مزارم
«بهزاد غدیری»...
متن بهزاد غدیری
دور از تو در این شهر مرا حوصله ای نیست
در یاد تو غرقم به دل امّا گله ای نیست
جاریست به شریان تنم بارقه ی عشق
تا لحظه ی تسخیر دلم فاصله ای نیست
«بهزاد غدیری»...
متن بهزاد غدیری
غم دل را نه شب تار فرو می ریزد
نه پشیمانی هر بار فرو می ریزد
بندبند دلم از حس قشنگی پر شد
که هر آن پرده ز اسرار فرو می ریزد
بغض غمگین نگاهم چه غریبانه و تلخ
در همان لحظه ی اقرار فرو می ریزد
هرچه دیوار به افکار کشیدم یکجا
بزنم دست به ان...
متن بهزاد غدیری
هر روز تو بر عشق بزن لبخندی
بر هر غم و اندوه بزن لبخندی
با عشق بلند شو به پا خیز هر روز
ای آنکه مثال گل ، به ما میخندی
«بهزاد غدیری»...
متن بهزاد غدیری
از شعر و سرود و مهربانی بنویس
دلتنگ توام هر آنچه دانی بنویس
آلوده شده هوا نفس کم دارم
ای دوست به رنگ آسمانی بنویس
«بهزاد غدیری»...
متن بهزاد غدیری
پزشک نیستم اما...
لا به لای گیسوانت ،
نسخه ی تمام دردهایم را پیچیدم.
«بهزاد غدیری»...
متن بهزاد غدیری
ادامه