«دل بیقرار»
غریبانه سر می شود
بی قراری های دلی که
گوشه گیر قفس تنهایی است
میان بی تابی های یک سکوت سرد ...
در انتظار گرمای مهربان ترین ...
تا آب کند یخ زدگی های خنده را
دستی از آسمان می رسد
تا آسمان ریسمان های سردرگمی را ریسه کند
بر روی سر در سینه ای که خسته است اما ...
میان آن خانه ای است از جنس خدا
و خانه ای که خدا صاحبش باشد را
ترس از باز ماندن درب آن نیست ...
..
..
بهزاد غدیری
behzad ghadiri
ZibaMatn.IR