«اشک آسمان»
می خورد بر شیشه ی دود گرفته ی دنیا
قطره قطره اشک آسمان ...
تا بشورد کهنه زخم زمین را
و بشکند بغض غمباد گرفته در عمق گلو
باران ...
چه تعبیری ، چه تقدیری...
لمس دستان زمین بین نگاه آسمان
می بارد از دلتنگی
می بارد از تنهایی
می بارد از جدایی
تا دل بکند از دل ...
باران می بارد و جنون جهان را به جان می کشد
تا جان به جهان جنون ببخشد ...
..
..
بهزاد غدیری
behzad ghadiri
ZibaMatn.IR