زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
به حکمت پروردگار دل بسپار...
رفتی ز برم لیک غمت مانده به جانم...
(ای داده به بادم)
هر لحظه گرفتار غم و اشک و فغانم...
(ویران ز نهادم)
چشمان تو و قسمت من همدل و همسان
(آتش زده برجان)
عشق تو امید من و من زنده به آنم...
(با یاد تو شادم)
ای درد غم عشق تو درمان و دوایم....
متن بهزاد غدیری
به شوقت شعرهای من، هوای دیگری دارد
گمانم دردِ هجران هم ، دوای دیگری دارد
اگرچه درگلستان ، گُل شود هم صحبتِ بلبل
ولی هم صحبتی با عشق صفای دیگری دارد
بهزادغدیری...
متن بهزاد غدیری
نشسته ام به تماشا قطار خالی را
مسافران زبان بسته ی خیالی را
عبور می کنی و بی صدا بهم زده است
دوباره عطر تو آرامش اهالی را
هنوز از دل من بوی درد می آید
اگر نفسی بکشی گاه این حوالی را
هنوز شاعر یک لا قبای این شهرم
تو سر به راه کن...
متن بهزاد غدیری
پروانه شدم ، بال زدم ، سوخت دو بالم
دیوانه شدم ، داد زدم ، وای به حالم
بیخود شدم از خویش و از این گردش ایام
نومید و سر افکنده از این طالع و فرجام
مستانه شدم ، باده زدم گاه به گاهی
دل خسته ز می ، باز شدم غرق تباهی
خندیدم و گفتم شود از باده...
متن بهزاد غدیری
در زلالِ چشمِ تو آرامشِ جان دیده ام
قامتت رعنا تر از سروِ خرامان دیده ام
بی تو وعشقت جهانم چون جهنم میشود
منکه آغوش تورا مُلکِ سلیمان دیده ام
بهزادغدیری...
متن بهزاد غدیری
می شود چشمان من با دیدنت گریان شود؟
لحظه ای سیراب و روزی بر شما مهمان شود؟
ابر بی تابم که عمری حسرتت در سینه است
می شود بغض دلم در کربلا باران شود؟
بهزادغدیری...
متن بهزاد غدیری
چقدر زجر می کشند شعرهایم
وقتی اجبار دارم ،
کوچکترین حرفهای ساده را ،
با لکنت ، در هزار پرده بگویم ..
کاش میشد یک سر سوزن از
احساس شعرهایم را بغل می کردی...
بهزادغدیری...
متن بهزاد غدیری
هرکس باید در زندگی اش یک رفیق ، همدم ، هم سنگر و همراز داشته باشد.
کسی که همیشه مثل دستهای خدا به موقع به فریادت برسد.
کسی که امن باشد.
کسی که با وجودش کنارت گرد اضطراب و دلشورهایت را بتکاند.
کسی که وسط بغض هایت جوانه لبخند بکارد.
کسی که همیشه ب...
متن بهزاد غدیری
بغض شعرم بی امان فریاد میزد واژه را
تا بسازد قصه ای از غصه ای پر ماجرا
حس ِ دلتنگی و غم تا عمق جانم می دود
مرگ هم پاشیده اینجا وحشتی بی انتها
گم شدم در این حوالی در هوای عاشقی
سایه ام در گوشه ای فریاد میزد بی صدا
آمد و عاشق شدم دیگر نمی...
متن بهزاد غدیری
جز تو ...
دربِ دل باز است و جز یک تو میانش هیچ نیست
روز و شب جز اسم تو وِردِ زبانش هیچ نیست
عمرِ رفته نَشمُرَد، گر صد هزارانش برفت
جز خیال و فکر تو وصفِ زمانش هیچ نیست
تا که حرفی، صحبتیاز عشق جاری می شود
جز صفای عشق تو حرف دهانش هیچ ...
متن بهزاد غدیری
شبی زنی شعرهایش را سوزاند
و برای یک دیدار ساده
از پنجره ها گذشت
آشفتن خواب ، کار ساده ای نیست
وقتی پلک هایت
خسته از سایه ای سنگین است
مرا ببین...
غریب تر از هر آشنای دیروزم
و این شعرهایی که می خوانی ،
حاصل بیخوابی های هر شب من است
ملو...
متن بهزاد غدیری
من به تنهایی بیرون می روم.
به تنهایی با خودم حرف زدم و به خودم دلداری داده ام.
به تنهایی مشکلاتمو هضم کرده ام.
من واسه خودم رفیق بودم، دشمن بودم.
به خودم خوبی کردم، بدی کردم ، خودم خودمو گم کردم، پیدا کردم!
من تنها حال خودمو خوب کردم توی روزایی ...
متن بهزاد غدیری
شبی زنی شعرهایش را سوزاند
و برای یک دیدار ساده
از پنجره ها گذشت
آشفتن خواب ، کار ساده ای نیست
وقتی پلک هایت
خسته از سایه ای سنگین است
مرا ببین...
غریب تر از هر آشنای دیروزم
و این شعرهایی که می خوانی ،
حاصل بیخوابی های هر شب من است
ملو...
متن بهزاد غدیری
بیقرارم قرار می خواهم
حالِ با اعتبار می خواهم
از حصارِ تمام آدم ها
راهکار فرار می خواهم
کشف کردم که چون بیابانم
من فقط چشمه سار می خواهم
سرزمینی است عشق من، که در آن
شاه نه، شاهکار می خواهم
از وصالِ همیشه دلگیرم
ساعتی انتظار، می خواه...
متن بهزاد غدیری
شما چه میدونین بعضی آدمها چه زجری میکشن که جلویِ چشمای شما قوی و مقتدر به نظر بیان.
چه میدونین چه دردی توی جای جایِ روح و قلبشون، چه مسافتی میره که صورتشون خونسردی و صبوریشو هیچ وقت از دست نده که یهو جلویِ شما فرو نریزن و کوبیده نشن!
چه میدونین ب...
متن بهزاد غدیری
هنوز هم زندگی زیباست
هنوز هم در وجود آدمها
مهربانی بکر دیده می شود که
نگاهشان ، کلامشان
واژه های تکراری اما قشنگشان
آرامش جانت میشود.
هنوز زندگی زیباست!
وقتی یک نفر باشد که به خاطرش
چوب حراج به تنهاییت بزنی...
بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
من از تو آویخته ام ، از چادر نماز شبت
که پر از شکوفه های بادام است.
دوست دارم تمام نفس هایت را در گوشم زمزمه کنی ، ای روح مقدسی که تسخیرم کرده ای.
شاید آدمی به زمین تبعید شده است، اما من بهشت را روی همین زمین یافتم.
روی دامن تو و چشم در چشمان ت...
متن بهزاد غدیری
دلم گرفته برایت ، مگر نمی دانی...؟
چرا برای دلم یک غزل نمی خوانی؟
غزل بخوان که بمیرد میان سینه ی من
غم سکوت خیابان ، غمی که می دانی
و بغض پنجرہ بشکن، ببین چه کردہ غمت
به این دو وادی وحشت، دو چشم بارانی
بیا غزل به فدایت ، در انتظار تو...
متن بهزاد غدیری
روزِ عاشورا برای گریه نیست
بیین پیام شاهِ عطشان را که چیست
هر کجایی قد علم کن بر ستم
تا ببینی گردن ظالم ، تو خم
از عدالت گو سخن ای خوش زبان
بی پناهان را تو باشی سایبان
تن نده بر ظلم ظالم با گناه
چون در آخر راهِ تو افتد به چاه
حر...
متن بهزاد غدیری
قسم به روشنی ناب چهره ی قمرت
ربوده است دلم را نگاه معتبرت
رسیده برق نگاهت به استخوان هایم
چگونه دل نسپارم به جلوه ی نظرت
میان لذت و حیرت مرا معلق کرد
رسید تا به نگاهم نگاهِ مختصرت
بکش به بند مرا در حریم آغوشت
روا ندار نباشم اسیر و در به...
متن بهزاد غدیری
هر دم نفَسم با نفَس گرم تو ،گرم است
از روی تو خورشید سرا پرده ی شرم است
با طلعت رویت شده رخشنده دل من
دلهای چو سنگ از نفَست نازک و نرم است
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
باید بگویم بشنوی اما... بماند...
بگذار تا این قصه در اینجا بماند
من این طرف تو آنطرف هستی در این شعر
در «ما»ی ما دو «من» چرا تنها بماند؟
یک من سراپا خوبی و زیبایی و عشق
یک من فقط در حسرتی زیبا بماند
این رسم عشق و عاشقی هرگز نبوده
اینگونه...
متن بهزاد غدیری
سعی نکن متفاوت باشی
فقط خوب باش
این روزا خوب بودن
به اندازه ی کافی متفاوته
بهزاد غدیری...
متن بهزاد غدیری
- امروز جوری بغلم کن که انگار فردا می میرم!
+ فردا چی؟
- فردا جوری بغلم کن که انگار از مرگ برگشتم ...
بهزاد غدیری...
متن بهزاد غدیری
قول میدهم چیزی که از آنِ من و تو باشد دوباره باز میگردد، خنده ها، شادی ها حتی زخم های دیرینه ات اگر خوب نشود التیام می یابد و تو با لذتی که نمیدانی، جای خراشیدگی هایش را میخارانی...
قول میدهم که نمیدانی بهترین اتفاقات زندگی ات هنوز رخ نداده اند. همی...
متن بهزاد غدیری
یاد می گیری سخت و محکم باشی و احساس را از چرخه ی زندگی ات، خارج کنی؛
وقتی بارها زیرِ رگبار مشکلات و مصیبت ها و لابه لای سخت ترین ثانیه ها، در حالی که عمیقا کم آورده ای؛ به اطرافت نگاه می کنی و می بینی که بی پناهی و هیچ کس را کنارِ خودت نداری!
آن وق...
متن بهزاد غدیری
شبی تاریک و تارم، ماهِ تابانی نمی بینم
برای دردهایم دستِ درمانی نمی بینم
هوایی شرجی و گرمم، پریشانم،عطش دارم
ولی در آسمان عشق، بارانی نمی بینم
سوار بالهای باد می چرخم به هر سویی
نمیدانم چرا موی پریشانی نمی بینم
مثالِ خط پرگارم، به دور خو...
متن بهزاد غدیری
هر زمانی دفتر قلب مرا وا می کنی
نقطه نقطه نام خود هر گوشه پیدا می کنی
التماست می کنم برگرد و دستم را بگیر
من نمی دانم چرا امروز و فردا می کنی!؟
چشم خود را از نگاه من گرفتی بی وفا
برکه ی دامان خشکم را چو دریا می کنی
غنچه ی امید پرپر شد بها...
متن بهزاد غدیری
بیا ای آفتاب صبح مرداد
بتاب ای چشم شهلای پریزاد
برقص ای شاخه ی شمشاد در باد
بخوان از عشق چون شیرین و فرهاد
«تولد مردادی های عزیز مبارک»
بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
ای بانوی رنجها
ای لطیفِ همیشه سخت...
چگونه توانستی تا آن بلندای بکرِ،
قله های صبر و شهامت را فتح کنی؟
به کدام ارتفاع از خوشبختی پرچم آویخته بودی که دردهایی آنچنان بزرگ را
اینچنین کوچک دیدی؟
بهزاد غدیری...
متن بهزاد غدیری
ادامه