پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گلوی انتظار خشک استواژه های تنهاییآرام و بی صداانتطار را فریاد می کشند....
باد که می وزدطعم بوسه را با خود می بردولی یادش را بر گونه و لب هابه جا می گذارددرکدامین تند باد پنهان شده ای...
به دنبال سایه ی درختیدر کویر بودمسکوت حضورت داد دلم رادو چندان کرددر سایه درخت تنها....
چشم به راهندمسافراندر ایستگاه عشقبه انتظار...