دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
از دیدن رویتدل آیینه فرو ریخت......
ای از بهار رویِ تو ،سرسبز گشته عمرِ من...
دیگه نیستمترانه و موزیک:منصور فرهادیانتنظیم:مسعود جهانیبا صدای: ...
آسمان ها در شکستِ من کمرها بسته اند!.....
عندما أحببتک، تمنیت أن تکسر مخاوفی ولیس قلبی! وقتی دل به تو دادم، آرزو داشتم ترس هایم را بشکنی، نه دلم را!...
بگذار دوستت بدارم تا از اندوه دور بمانم.️...
عاشق نشود هر که مرا از تو جدا کرد......
کلُّهم حَولِی.. ولکِنِّی بدُونکِ وحدِی!همه دور و بَرَم هستند.. من اما بی تو تنهام..! ...
ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت......
من سخت نمیگیرمسخت است جهان بی تو......
زِ بس گشتم خیالِ تو، تو گشتم پای تا سر من ......
از حریصان نیست چیزی در جهان جز آه سرد......
زِ آرمیدن ما اضطراب می بارد......
آن را که وفا نیست، ز عالم کم باد.. ...
آن که هرگز بر آستانه عشق پایْ نَنهاده بود، سر بِنهاد.....
به خود نساخته ام آن قدَر که با تو بجوشم...
جان ما و دل غُلام رویِ توست ️...
شش جهت بی کسی و من تنها......
مرهم زخم دلم جز خم گیسوی تو نیست... تبریزی...
تا دل به تو پیوستم راه همه در بستم...
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت......
دست خالی ماند هر کس دامنِ دنیا گرفت......
دل است جای تو تنها ...️ _منزوی...
رهِ آسمان درون است، پرِ عشق را بجنبان.....
بیا کز عشق تو دیوانه گشتم ... مولانا...
...
عکس تو به هر آب که افتاد گلاب است... کاشی...
دل من؛تنگ و هوایی نگاهت شده است.......
گوشه ای کو که دل از گریه توان خالی کرد؟...
کجا افتادی ای دُردانهٔ مقصود از دستم..؟...
من تو را به اندازه ی ناکامی ام در داشتنت می خواهم....
من قهرمانِ بازیِ از دست دادنم......
یک قدم هر کس که از همراهیِ دل ماند ،ماند......
می برد عشق از زمین بر آسمان ارواح را......
دوستت دارم را با من بسیار بگو......
در عشق اگر بی جان شویجان و جهانَت من بَسَم... ...
نگاه حسرتم ، حیران به رویت ... ...
نسخه ی ما را دلی نامهربان پیچیده است... ...
صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست.....
عاشقی قسمت ما کرده فقط آهش را......
که به آشوبِ جنون، عمرِ عزیزم بگذشت...
یک جهان بر هم زدم وَز جمله بُگزیدم تو را......
ز گرمى هاىِ دل سردانه ات یخ بسته اعضایم......
دم مزن از عشق اگر ره می دهی بر دیده خواب......
چون شدی عاشق اگر درد پسندی مردی... کاشانی...
نازم تو را که گرمی افسانه ی منی......
همه شب دست در آغوش خیالت دارم.......
من جز هم نَفَسی با تو ندارم هوسی......
همه کس سرِ تو دارد تو سرِ کدام داری؟...
از باغ تو جز سرزنش خار نبردیم.....