شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
عاشق تو بودن ذات من است......
آبی است محبت تو گویی کآمیخته اند با گِل من......
کس ندانم که جفا داند و بر ما نکُند......
من چنان عاشقِ رویت که زِ خود بی خبرم.....
پشت این لبخندها ، سی سال غم دارم رفیق...
زِ آرمیدن ما اضطراب می بارد......
زنده می گردم به می بی منت آب حیات......
گذر کردی و باد آورد عطر گیسوانت را ......
نسبت دوست به هر بی سر و پا نتْوان کرد.....
حتّی جهنّم با تو جای محشری باشد...
سخت نازک گشت جانم از لطافت های عشق... ...
گاهی مگر از خویش روم، خلوتم این است......
.تو لج کردی دلم فهمید که عمرِ عشق کوتاهه...
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست......
الحب خطوات حزینة فی القلب..!گام هایی غمناک در قلب است، عشق..!...
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم ......
جهان، طوفان رنگ و دل همان مشتاق بى رنگى... ...
بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم.....
چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگ......
کس را نبینم روز غم جز سایه در پهلوی خود......
دیگر از من برنگردان روی خود گاهی نگاهی !... اخوان ثالث...
صبح است و غزل می چکد از لحنِ نگاهت ......
اندر تن منجان و رگ و خون همه اوست..️...
خرم دِلی که دلبرِ او غَمگسار اوست ......
ما نداریم سرِ آنکه ندارد سر ما ......
درین دیار نفهمد کسی زبانِ مرا......
در ضمیرِ ما نمی گُنجد بغیر از دوست کَس.....
من چه کردم که چنین بی اعتبارم می کنی..؟ ...
تن نیستی که جان دهم و وارهانمت......
ای بسته به موی تو ، سر رشته ی عصیانها......
مرید ساقی خویشم که باده اش ناب است...
بباطن تشنه عشق و بظاهر غرق حاشایی......
ما به فرمان دل او هرچه گوید آن کنیم......
تنگ است دلم قوت فریاد کجائی؟!...
تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت......
هلاکِ همچو منی در غم تو حیف نباشد؟...
نخواه بردگی عین و شین و قاف کنم! ...
کیست لب های تو را بیند و طامع نشود!؟...
جان به دیدار تویک روز فدا خواهم کرد ...️...
همرنگ یار مایی؟یا رنگ از او خریدی؟...
نخلی که خشک شد ز تبر آب می خورَد......
هم چنانش در میانِ جانِ شیرین، منزل ست...
ای کاش عشقسر به سرِ ما نمی گذاشت......
خرّم تنِ آن که با تو پیوندد... ...
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را......
آزمون کن که نه کم تر زِ میِ انگورم ......
بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز......
خو با فراق کرده ندارد مذاق وصال... قزوینی...
جز کوی تو دل را نبود منزل دیگر......
سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را.. ....