پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هیچ دری بسته نمی مونه هرگزتاریکی می ره نور پیدا می شهروزای سخت قصه ی ما دوتااز یه جایی به بعد زیبا می شه!در به روی آینه ها می بندیمیه روز با هم به این روزا می خندیم!تو مال من می شی و من مال توبوسه و خنده می شه هر بگومونسر می ذاری به روی شونه ی منجهان می شه آینه؛ روبرومونبه نام عشق با یه شروع تازهمی بوسمت در یه طلوع تازهمی نویسم تورو با دوست داشتنمخودت رو توو ترانه هام می بینیدشت شقایق میشه قلبم برات تو ماه می شی ...
ماهِ دی، باجه تلفن، تووی برفاشتیاق و تشویش ساعتِ هفتمن از اون دختر چادری که رفتدلخورم هنوز... دلخورم هنوز... هیچکسی رو توو دلم راه ندادممن چه شعرایی براش فرستادمتوو روی تموم دنیا وایسادم...دلخورم هنوز... دلخورم هنوز... عشقمو داد زدم، اون نشنُفت!پیش خیلیا بهم دیوونه گفتمن شکستم و گل از گلش شکفتدلخورم هنوز... دلخورم هنوز... خبر عروسیشو بهم دادن!همه زن ها از چشام افتادن!حتی از اونایی که هنوز شادن...دلخورم هنوز... ...
هنوز هرجا که بی تو پا می ذارمشبیه کوه! هستی در کنارمغرورت هم برای من عزیزه!چقد زن بودنت رو دوست دارم!گاهی جای خدا احساس می شی! توو شعرام عطر سبزِ یاس می شی! چه خوبه که هوامو داری هرروز چه خوبه روی من، حساس می شی! هوای تو نباشه خونه سرده!هوات، حال خوشِ قلب یه مرده! روی موهات یه شاخه گل می کارمچقد شعرام تورو زیبات کرده!تو از هر گوشه ی این خونه ماهی!که با زن بودنت، یک تکیه گاهی! جهان بی تو پر از بی راهه می شهنباشی...
خانم! منو یادت نره هرجا که باشیگاهی سرم رو، روی زانوهات می ذارم...امشب قنوتت رو کمی طولانی تر کن! با گوشه ی چادر نمازت حرف دارم! خانم! دلم بدجور غم داره... می بینی؟من آسمون رو با هوات بارونی کردم! گفتی بمونم روی قولم با خدامونبگذر ازم! من راستش... نادونی کردم! می خواستی روشن بمونم مثل چشمهاما سرِ خام دلم، غرقِ هوا شد...من قبله مو توو بی کسی گم کردم و تو غمگین شدی... وقتی نمازِ من، قضا شد...دنیای من تاریک شد با ناامید...
تو تنها نیستی بانوی خوبم!حقیقت هرجا باشی کوهه پشتتزمین پیش وقارت سجده کردهکلید زندگی داری تو مشتتکی گفته تو کمی؟ باور ندارم!بزرگی! مثل دریایی همیشهتو لبخند آفریدی رو لب عشقخدای دوم مایی همیشه!در اوج روزهای بی طراوتتو زیبایی رو بی اندازه کردیگرفتی کهنه گی هامونو از ماشکفتی روشنی رو تازه کردیتو یک تفسیر سبزی از سعادتکه جاری سمت فردا مثل رودیجهان هرجا که تاریک از جنون شدتو خورشیدو برای ما سرودیعطوفت، یادگار...