یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
من آدم هایی را می شناسم که از طبقه کارگر و زحمتکش هستند، و در عین حال از یک پروفسور خودآگاه تر. اگر 50 ساعت در هفته کار کنی مسلما وقت برای خواندن ده روزنامه در روز و مراجعه به آرشیو طبقه بنده شده دولتی برای کار روشنفکری نداری. اما این آدمهای زحمت کش ممکن است به بصیرتی تصور نکردنی در مورد دنیای اجتماعی شان رسیده باشند....
من اشخاص زنده را آنهائی میدانم که مبارزه میکنند، بیمبارزه، زندگی مرگ است....
از چشمانداز جوانی که بنگری، زندگی آیندهای دراز و بیپایان است؛ ولی از چشمانداز پیری، تنها گذشتهای بسیار کوتاه به چشمت میآید. وقتی با کشتی دور میشویم، اجزای ساحل ریز و ریزتر میشوند و امکان شناسایی و تمایزشان نیز کمتر؛ همچون سالهایی که پشت سر نهادهایم با همه رویدادها و تکاپوهایشان....
در هر دهکدهای مشعلی است: معلم، که نور میفشاند؛ و کاهنی است که فرو میکُشد....
جهالت بیش از دانایی احساس امنیت ایجاد میکند....
کسی که از اندک خویش خوشنود نباشد هیج چیز خوشنودش نخواهد کرد....
تبعید یک فاجعه نیست بلکه یک حادثه ناگوار است و تغییر مکان، بخشی از زندگی است، انسان میتواند با کمک نیکی و احساس مسئولیت در همه جا در خانه باشد و احساس خوشبختی نماید....
هیچ چیز جز قالب ظاهری، که درد و رنج، خود را در آن آشکار می سازد، بر پایه تصادف قرار ندارد و رنج کنونی ما جایگاهی را پر می کند...که بدون آن با برخی رنجهای دیگر اشغال خواهد شد. اگر چنین اندیشه ای اعتقاد زندگی ما گردد، امکان دارد میزان قابل توجهی آرامش خویشتندارانه در ما ایجاد کند....
عشق وسیلهای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند....
آموزش چیزی است که بعد از فراموش کردن چیزهایی که در مدرسه آموخته اید باقی می ماند....
بارها از دیدن اینکه مبلغین مسیحی، که در ظاهر عشق و محبت و صلح و گذشت و شفقت را به تمام مردم عالم توصیه میکنند، خود با کینه و بغض عجیبی با هم میجنگند و به سختترین وضعی همدیگر را دشمن میدارند دچار تعجب میشوم، دلیل آنها بر دین خود رفتار و عملشان است نه فضایلی که تبلیغ میکنند....
می توان زندگی را با قطعه ای پارچه گلدوزی شده مقایسه کرد که هر کس در نیمه اول عمر خود روی آن را می بیند، اما در نیمه دوم پشت آن را. آنچه در نیمه دوم می بینید آنقدرها زیبا نیست، اما بیشتر آموزنده است، زیرا او را قادر می سازد که ببیند چگونه نخها به یکدیگر متصل شده اند....
انسان، بیشتر دلباخته ی اشتیاق خویش است تا آنچه اشتیاقش را برانگیخته است....
سیاستمدار کسی است که حوادث فردا و یکماه و یکسال آینده را پیشبیینی کند و بعد بتواند دلایلی بیاورد که چرا اتفاق نیفتاد....
آنچه می شنویم یک نظر است نه یک واقعیت، آنچه می بینیم منظره ای است نه یک حقیقت....
فردی با استعدادهای والا و نادرِ ذهنی، که به حرفهای صرفا مفید گمارده شود؛ مانند یک ظرف باارزش تزئین شده با زیباترین نقشهاست که به جای دیگ آشپزخانه استفاده شود....
ما، آدمیان را بیشتر به سبب خوبیهایی که خود، در حقشان کردهایم، دوست میداریم، تا به سبب خوبیهایی که آنان در حق ما کردهاند....
چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد تنها چیزی که جلویم راگرفت این بود که من در مرگ تنهاتر از زندگی خواهم بود....
آبراهام مزلو دو گونه عشق را توصیف می کندکه با این دو نوع انگیزه همساز و هماهنگ است: کاستی و رشد. عشق کاستی مدار عشقی خودخواهانه یا عشق - نیاز است، در حالی که عشق هستی مدار (عشقی که بر پایه هستی و موجودیت دیگری بنا می شود)، عشق عاری از نیاز یا عشق عاری از خودخواهی است. عشق هستی مدار تملک گرا نیست و بیش از آنکه ناشی از نیاز باشد، حاصل تحسین و ستایش است، تجربه ای غنی تر، والاتر و ارزشمندتر از عشق کاستی مدار است. عشق کاستی مدار را می توان ارضا کرد، د...
سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که تنها اشخاص بیمار قادر به دیدن آن هستند....
وَه که در جهان کدام ابلهی به پایهیِ ابلهیِ رحیمان رسیده است و در جهان چه چیز به اندازهیِ ابلهیِ رحیمان مایهیِ رنج فراهم کرده است!وای بر آن عاشقانی که از رحمِشان برتر، پایگاهی ندارند.شیطان روزی با من چنین گفت: خدا را نیز دوزخی هست، دوزخِ او عشق به انسان است....
تو نه فقط آنقدر خوشبخت بوده ای که از روزگاران بسیار کهن به یک شاخه تکاملی مناسب تعلق داشته ای، بلکه در عین حال از لحاظ نیاکان شخصی ات بی نهایت - یا بهتر بگوییم به طرزی معجزه آسا - خوش بخت بوده ای. به این نکته توجه کن که در یک دوره 3/8 میلیارد ساله، دوره ای کهن تر از عمر کوه ها، رودها و اقیانوس های کره زمین، هریک از نیاکان پدری و مادری ات، از جذابیت کافی برای پیدا کردن یک جفت برای خودش برخوردار بوده و سلامت لازم برای تولید مثل را داشته است و سرنوش...