سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دستانم بوی گل می داد مرا گرفتند... به جرم چیدن گل به کویر تبعیدم کردند و یک نفر نگفتشاید گلی کاشته باشد......
او را وطن کردم مرا به غربت تبعید کرد!!ارس آرامی...
شعر از این سیاسی تر؟!دنیا بی تو،زندانی ست بزرگ!!!...و من اسیر در سلولی انفرادیمحکوم به ابد وُتبعید به قلب بی وفای تو... سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
دور از تو هوای باغ در تبعید استدلتنگی من همیشه در تمدید است تو اول سررسید هستی،یعنیبا تو همه ی ثانیه هایم عید است...
او را وطن کردم مرا به غربت تبعید کرد...!ارس آرامی...
پاییز را من شروع کردم،زمستان را تو...عشق و جدایی، دو فصلِ به هم پیوسته اندغمگین نیستم از ناملایمات زمیناز این آبیِ مدوّرکه ما را دور خودمان چرخاندروزی دوران تبعید سر می رسدنگهبان وسایل شخصی مان را تحویل می دهدبال هایمان را از فرشتگانِ روی شانه پس می گیریمو به آسمان بازمی گردیم....
یک چند زمانه ام به تردید گذشتو ایّامِ دگر به بیم و امیّد گذشتزین واژه به واژه دگر ، آواره ،عمرم همه ، در وطن ، به تبعید گذشت...
دوستت دارم وای کاشبه این جرمِ قشنگتا ابدتبعید به آغوشِ تُ شوم...!...
مَردی غریب ،آخر این قصهتبعید شد به بغض زمان،دِق کرداین چاه های نفت خبر دارندغربت ،چه با غرور مصدق کرد!...
تبعید کن مَرابرایِ همیشهدر زندانِ تنت...
تبعید به قطب جنوب یا قلهی مون بلان، آنقدر آدمی را از دیگران دور نمیکند که طرز فکرت با طرز فکر دیگران متفاوت باشد ......
دست در دست مادرش آمد/در اتاق پزشک درمانگاهاشک در چشم مادرش لرزان/بغض مردانه ی پدر گهگاه---جای گیسوی دخترانه به سر/داشت یک شال سرخ بر دوششدر خیال محال مادری اش/یک عروسک درون آغوشش---دستبندی به دور دستش داشت/جنسش از چسب و جای سوزن بوددرد هایی که در وجودش داشت/بیشتر از توان یک تن بود---آخرین آزمایشش میگفت/کار درمان شکست خواهد خوردآخر این جنگ نابرابر را/سرطان خبیث خواهد برد---رفت و در آرزوی معجزه بود/مادرش زیر لب دعا میخواند...
تورا دوست دارمچون صدای اذان در سپیده دمچون راهی که به خواب منتهی می شودترا دوست دارمچون آخرین بسته سیگاری در تبعید ....
یک عدد سیب کجا این همه تبعید کجا!...
از خانه بیرون بیا تا زیبا شود این شهر،تا درختهای دودگرفتهی خیابانِ پهلوی سابقدوباره جوانه بزنندو جویهای لبریز بطریهای خالی آب معدنیاز نوطعمِ شیرین آبِ قنات را تجربه کنند.تا آبی شود این آسمانِ خاکستریو تابلوهای نمایشگرِ آلودهگی هوااز خوشی به رقص در بیایند. از خانه بیرون بیا!بگذار نیمکتهای آن پارک قدیمیبا یکدیگر به جنگ برخیزندتا تو قهرمانشان را انتخاب کنی برای نشستن ! بگذار کودکان پشتِ چراغ قرمزهاتمام اسفندهاشا...
نمی خواهم بسوزم پیش از این در کوره دنیامرا تبعید کن ای مرگ از این دوزخ به آن دوزخ...
بیستم دیماه سالروز قتل میرزا تقیخان فراهانی ، معروف به امیرکبیر است.میرزا تقیخان فراهانی در روستای هزاوه، از توابع استان مرکزی در سال هزار و صدو هشتاد و شش دیده به جهان گشود.وی همسر عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه و صدراعظم ایران بود.تاسیس دارُالفُنون ، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه و رسیدگی به وضع مالیه دربار از مهمترین اصلاحات امیر کبیر در دربار ایران بود.اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز شد و تا پایان صدارت کوتاه ا...
لب های تو همان سیب سرخ آدم و حواست بچشم رانده میشوم نچشم میمیرماصلا مرا چه به بهشت بگذار مرا تبعید کنند به زمینِ آغوشت...️️️...
تبعید یک فاجعه نیست بلکه یک حادثه ناگوار است و تغییر مکان، بخشی از زندگی است، انسان میتواند با کمک نیکی و احساس مسئولیت در همه جا در خانه باشد و احساس خوشبختی نماید....