زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
علی معصومی (تعدادی از سروده های بعد از ۱۳۹۹)
این صفحه تعدادی از شعرهای سروده شده از سال ۱۳۹۹ اینجانب را شامل است.امیدوارم با خواندن این آثار حال دلتان بهتر شود.
نگفتی
جانا به سر وعده و پیمان که بودی
با ناز و ادا سرو خرامان که بودی
یک دشت غزل می وزد از طرز نگاهت
زیبائی آهوی بیابان که بودی
آنشبکه خیالت سر همراهی ما داشت
دردانه ترین گوهر پنهان که بودی
ای قرص تماشایی شب های دلاشوب
مهمان سر نان و ...
متن علی معصومی
افسوس
دل دیوانه ای دارم... ندارد باوری، افسوس
به باد فنته اش دارد شرار اخگری افسوس
دمادم در تب دلدادگی درخویش می سوزم
از این اتش نمی ماند بجز خاکستری افسوس
تمام کیش و آئین و مرام و مسلک و دین را
سر بازیجه می گیرد بلای محشری افسوس
دل دی...
متن علی معصومی
غم رسوائی
شب و مهتاب و آرزو از من
سحر و یاس و عطر و بو از تو
قاب دیوار پشت سر از من
آب و آیینه پیش رو از تو
مهلت آه بی صدا از من
فرصت هرچه گفتگو از تو
جرعه جام شوکران از من
مستی و باده و سبو از تو
سینه تنگ و انتظار از من
بال پرواز...
متن علی معصومی
برای چه؟
زیر لبت دوباره زمزمه داری برای چه ؟
غرق ترانه های گاه گداری برای چه ؟
بیهوده دل به بغض و آه دمادم نمی دهی
لبریز شعله های سوز و شراری برای چه ؟
بغضی خزان گرفته نام تو را نعره می زند
دلواپس فصول سبز بهاری برای چه ؟
زیباترین ترا...
متن علی معصومی
تو
از تبار کدامین بهار سرسبزی
که رود
در مقابل تو
چشمه چشمه
می روید
تو
از عبور کدامین فصول شریانی
که خون
به رگ رگ تو
تشنه تشنه
می جوشد
هنوز قافله هایت
بهانه جوی دلند
غروب حادثه هایت
عجیب دلگیرند...
♤♤♤
✍ علی معصومی...
متن علی معصومی
سلام
بخود گفتم سلامی کرده باشم
سرآغاز کلامی کرده باشم
به عطر و بوی یاد مهربانان
دعای صبح و شامی کرده باشم
سبو هاتان پر از شهد محبت
زلالی را به کامی کرده باشم
اگر قسمت شود از جرعه عشق
از این پیمانه جامی کرده باشم
کلاه از سر بگیرم بار دیگر
...
متن علی معصومی
شباهنگام لبریز جنونم
سری در خلسه سحر و فسونم
چنان جغرافیای رفته بر باد
به تاراج سکوت صد قشونم
♤♤♤
شباهنگام آرامی ندارم
به جز مهر تو پیغامی ندارم
اگرچه جلد صبح انتظارم
پری دلبسته بامی ندارم
♤♤♤
شباهنگام دردی را دوا کن
دل دیوانه را حاجت ...
متن علی معصومی
ماه هاشمی
علم بر دوش او پاینده باشد
علمدارم الهی زنده باشد
بنازم لشگری را که میانش
یل ام البنین فرمانده باشد
شگفتا اختران آل یاسین
که ماه هاشمی تابنده باشد
به میدان می رود اما دریغا
جهان سردرگم آینده باشد
از آن ترسم که دیگر برنگردد
...
متن علی معصومی
بانوی عشق
دوباره رهگذر کوی عشق می آید
صبور حادثه دلجوی عشق می آید
گمان کنم که غزالی رمیده در راهست
کنونکه از پی اش آهوی عشق می آید
گرفته عطر ختن دشت بیقراران را
شمیم دلکش گیسوی عشق می آید
برای سایه محمل چه بهتر از اینکه
میان قافله بان...
متن علی معصومی
نهان گشته ی یاسین
مهتاب شب حادثه ها صحن سرایت
خورشید جهان همقدم حال و هوایت
پروانه ترین عالم هستی شده انگار
هر اختر چشمک زنی از قبله نمایت
تو آینه ی نقش پر از شوکت عشقی
دنیا شده لبریز تو و شور نوایت
ای اول نام تو نهان گشته ی یاسین
هرخ...
متن علی معصومی
دربند تو بودن
پا بند هوا و هوسم کردی و رفتی
درگیر هرای جرسم کردی و رفتی
گفتم که لب بام تو پرواز نمایم
زندانی دنج قفسم کردی و رفتی
چیدی پر و بالیکه تمنای تو را داشت
با داس مرارت هرسم کردی و رفتی
ای مخمل آغشته به عطر گل نسرین
آواره تر ا...
متن علی معصومی
ببار ای ابر رحمت
مرا بگذار تا دلواپس احوال خود باشم
اسیر سایه روشن هایی از تمثال خود باشم
دلم خالیترین پس کوچه لبریز حیرانی است
غروب هر خیابانی که مالامال خود باشم
نمی فهمد کسی غیر از تو راز قصه ی ما را
تو هم بگذار تا اینکه خودم دنبال خود ب...
متن علی معصومی
برویم ۲
بشتابید از این بادیه کم کم برویم
آب نوشیده و با چشمه زمزم برویم
منزلی را که خدا قسمت ما کرد کجاست
به سر جاده این قصد مسلّم برویم
ما که تا کعبه ی میقات به پا آمده ایم
به سر عشق از این راه مجسم برویم
قبله را مشعر باران بلا می بارد
...
متن علی معصومی
حسین ع
بسته به زنجیر بلایم حسین
ای نفس آل عبایم حسین
خاک رهت مهر نمازم شده
نام تو سرخط دعایم حسین
گوشه چشمی، نظری، حکمتی
ای همه چون و چرایم حسین
خانه تو ساحت مردانگیست
آینه لطف و عطایم حسین
ماه محرم شد و ایام غم
خونجگر بزم عزایم حسی...
متن علی معصومی
من و روایت غم؟
نوای ساز جرس می رسد به گوش دلم
هرای راز و نفس می کشد سروش دلم
اگرچه دست تو همراه شانه هایم نیست
صدای جاز تو پس می دهد به دوش دلم
کشیده بال و پرم را ندیدن رخ دوست
بلای فاز قفس می نهد به هوش دلم
من و طریقت دوری؟ من روایت غم!...
متن علی معصومی
آهنگ چه داری؟
آهنگ چه داری که به هر سو نگرانی
چون ابر به پروازی و چون آب روانی ؟
با باد سراسیمه به کوه و در و دشتی
چون موج به دریای کران تا به کرانی
اینجا همه در بند تماشای سرابند!
آشفته ی مهری و پریشان خزانی
دلواپس فردای پر از مشغله خوی...
متن علی معصومی
با سبکباران
جان هرکه دوست داری یکدل و یکرنگ باش
عشق را باور نداری، لااقل دلتنگ باش
دوستی جانمایه های مهربانی های ماست
در ترازوی محبت وزنه ای همسنگ باش
همسفر بودن بهای فرصت ناچیز ماست
عابر آزاده ای در پای هر فرسنگ باش
با سبکباران ساحل ه...
متن علی معصومی
گل زیبای نگاهت (موشح)
بگذار قدم بر در کاشانه ی ما تا
روشن کنی از ماه شبت خانه ی ما تا
در پرتو سیمای تو هر لحظه ببینیم
ریزد سر زلفت به سر شانه ی ما تا
ما خود گره از طره ی زلفت بگشائیم
یارا ! تو گره از دل دیوانه ی ما تا
خیری برسد از گل ز...
متن علی معصومی
می روم۲
جز کنارت از میان هر نهادی می روم
با بهار از اول برج جمادی می روم
بسکه از جمع عزیزان دور ماندم عاقبت
در مسیر کوره راهی انفرادی می روم
آمدم ارام ارام از کویر درد و آه
مثل کاهی روی دوش گردبادی می روم
کرچه کالای جهان از رونق بازار ما...
متن علی معصومی
با ماه چکادت
بگذار خودم باشم و دل باشد و یادت
یک حنجره یک زمزمه با چهره شادت
بگذار که در پیچ و خم کوچه بچرخد
یک خاطره یک رایحه یک ذره به بادت
بگذار نصیبم شود ای صبح سعادت
یک پنحره یک آینه از اصل و نهادت
بگذار ببینم که خدا با تو چه کرده!؟
یک ث...
متن علی معصومی
خاطره ها
روزی به پیش آینه سنگم زدند خاطره ها
نیش و کنایه، تیر و تفنگم زدند خاطره ها
از سمت قاب عکس سرخ و قشنگ شرابیم
زخم زبان به زردی رنگم زدند خاطره ها
مثل خزانکه برگ خشک و نزار و تکیده را
دائم به باد مغلطه انگم زدند خاطره ها
از عمرهای ...
متن علی معصومی
تو شهر آشوب می فهمی؟
زبان عاشقم وابسته ی نام تو خواهد بود
لبان تشنه ام در نشئه ی جام تو خواهد بود
تمام کوچه های شهرک بابونه می دانند
زمانم چکه چکه نذر پیغام تو خواهد بود
همان روزیکه جلد دانه و دامت شدم گفتم
گمانم این کبوتر ساکن بام تو خواهد...
متن علی معصومی
عید غدیر
می وزد عطر خوش از برکه آرام غدیر
می دهد هر نفسی مژده ی هنگام غدیر
موج این برکه زیبای پر از پرتو عشق
شده لبریز ترین گوهر خوش نام غدیر
این شراب ازلی جرعه مستانگی است
تا شود نوش دل از ساغر اکرام غدیر
باید این مرحله با حوصله کامل بشود
تا...
متن علی معصومی
گذاشتی؟!
سر به سرم گذاشتی و جاگذاشتی
هر بار روی زخم دلم پاگذاشتی
از بسکه غمزه های نگاهت قیامتست
یک شهر را به آتش سودا گذاشتی
با آن که با خیال خودم خو گرفته ام
آیا به حال خویشتنم واگذاشتی؟
پنداشتم به داد دلم میرسی ولی
هر روز را به وعده ف...
متن علی معصومی
فریاد
برای هر سکوتی قاتلی با نام فریاد است
جهان جامانده دیرینه های جمع اضداد است
در آرامش نمی ماند عبور گله آهوها
شکار لحظه گاهی آشنای تیر صیاد است
اگرچه خون مظلومان عالم ساده می ریزد
عدالت کاخ برجا مانده ی اقلیم بیداد است
مگیر از شب سکو...
متن علی معصومی
معدنکاری
به سنگ خاره می جوید نشانی های معدن را
مگر یابد کلید قفل ناپیدای معدن را
چکش در دست و بار سنگ روی شانه ها دارد
خدا یاری کند دست و دل جویای معدن را
به خاک آلوده ای از عرصه کار و تلاشی که
گشوده روی صنعت جاده دنیای معدن را
چه تاجی را به ع...
متن علی معصومی
مرثیه آرزو
ای عشقِ بی بهانه به کارم نیامدی
حتی به خاطری که ندارم نیامدی
حالا که از هوای تو و برکت جنون
آواره ای به شهر و دیارم نیامدی
گفتیکه میرسی سر قولیکه داده ای
دیدی به درد و غصه دچارم نیامدی
با روزگار خسته و دلتنگی و قفس
تا پشت م...
متن علی معصومی
من توو من
نجابت هیچگاهی دست تر دامن نمی افتد
فرشته خوی هرگز چنگ اهریمن نمی افتد
تفاوت ها میان هر مطلا با طلا باشد
که آتش در میان جان هر خرمن نمی افتد
تو گوهر باش و در عقد ثریا پرتو افشان شو
غباری روی رخسار گلت از من نمی افتد
حقیقت استو...
متن علی معصومی
برای آنکه بدانی
کسی که داده به تو ابروان زیبا را
کشیده گوشه چشمت غروب دریا را
در استوای تن و انحنای لب هایت
فشانده عطرخوش طره چلیپا را
به دشنه های پر از التهاب مژگانت
فزوده ناز تب آلوده و فریبا را
میان اینهمه آدم فقط به وامق داد
بهای حسرت دید...
متن علی معصومی
سبکتر از پر مرغان
تو مثل شهد شرابیکه تلخ و شیرینی
پر از بهانه شوقی تو درد و تسکینی
زلال چشمه نوشی دوای بی تابی
خلوص شربت خوابی عیار مرفینی
پگاه صبح سپیدی نوید فردایی
شب و ستاره و نوری حضور پروینی
مرور خاطره های نهفته در ذهنی
نگاه نرگس...
متن علی معصومی
ادامه