دربند تو بودن
پا بند هوا و هوسم کردی و رفتی
درگیر هرای جرسم کردی و رفتی
گفتم که لب بام تو پرواز نمایم
زندانی دنج قفسم کردی و رفتی
چیدی پر و بالیکه تمنای تو را داشت
با داس مرارت هرسم کردی و رفتی
ای مخمل آغشته به عطر گل نسرین
آواره تر از خار و خسم کردی و رفتی
من تازه به دنبال تو آدم شده بودم
دیوانه سیب نرسم کردی و رفتی
با سینه ی سینا و شب تیره مویت
دلداده به نور قبسم کردی و رفتی
در بند تو بودن عطش خام دلم بود
بیچاره مشت عسسم کردی و رفتی
ای زمزمه صبح و شب دشت شقایق
اتش به نوا و نفسم کردی و رفتی
♤♤♤
✍علی معصومی
ZibaMatn.IR