نهان گشته ی یاسین
مهتاب شب حادثه ها صحن سرایت
خورشید جهان همقدم حال و هوایت
پروانه ترین عالم هستی شده انگار
هر اختر چشمک زنی از قبله نمایت
تو آینه ی نقش پر از شوکت عشقی
دنیا شده لبریز تو و شور نوایت
ای اول نام تو نهان گشته ی یاسین
هرخاطره کرببلا چون و چرایت
تو خون خدایی و خداوند تعالی
تا روز قیامت شده مدیون بهایت
با خون تو جان در رگ ازادگی افتاد
ای نبض بشر جوهر لاحول و ولایت
هنگام رسیدن شدی آماده ی چیدن
ای سرخ ترین سیب درختان ولایت
♤♤♤
✍علی معصومی
ZibaMatn.IR