زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
شیوا شیر محمدی (شعر،دلنوشته)
متنها و دلنوشته های این بانوی شاعر و جمع آوری میکنم تا همه شما دوستان بتونید از قلم زیبا و روان ایشون بهره ببرید.
راستش را بخواهی
هر شب خودم را کنارِ تو تصور می کردم
کنار هیبت مردانه ات
آنوقت با خیالِ راحت دلم را به ماه گره می زدم و چشمانم را می بستم.
راستش من بارها حتی خودم را کنار تو و دختر شیرینمان تصور می کردم. وقتی که من از حرکت کودکانه اش دلگیر شد...
متن شیوا شیرمحمدی
برای آخرین بار دوستت دارم هایم را شعر می کنم برایت...
تو باور نکردی غصه هایم را باور نکردی مردنم را
دلم را به دلت گره زده بودم. از آن گره هایی که با هیچ دندانی باز نمی شد.
اما تو... اما تو ... اما تو ... بگو چگونه باز کردی گره ی کوری را که امیدم...
متن شیوا شیرمحمدی
رویای شب های من حالا برای ابد خدانگهدارت
تو ماندی و تهرانی که نمی دانم بعد از من
کسی هست که حل کردن معمای چشم هایت را بلد باشد یا نه...
من می روم چرا که تهران جای به جایش خاطرات تو را برایم زنده می کند و زخمی را که سر بسته است را هر روز تازه ت...
متن شیوا شیرمحمدی
من می روم و تو را با شب های سرد تهران تنها می گذارمت... من میروم و تو را به بی رحمی شب های زمستان میسپارمت..
من میروم و گرمای خورشید را هم با خود همسفر می کنم.
دیگر بریده ام میانِ خواستن و نخواستنت...
دیگر خسته شده ام از جنگِ بین عقل و احساست
...
متن شیوا شیرمحمدی
حالا دیگر باید خودم را روی شانه های خودم خواب کنم.
من که بروم شاید تمام حال بدی ها و دردهایت آرام شود.
من هم یک روز یک جای این دنیا حالِ دلم خوب میشود. التیام پیدا می کند آتش این قلب مریضم.
دیگر با رد شدن از خیابان شواخ دلم نمی لرزد
دیگر با ش...
متن شیوا شیرمحمدی
باورم نمی شود که تو واقعا تصمیم به رفتن گرفته ای...
هیچ فکر کرده ای که بیست سالِ بعد
در آغوشِ زنی هستی که تو را نگاه می کند، با تو حرف می زند، برایت آشپزی می کند،
اما، اما، جانِ دلم جان می دهد برای لبخندت ؟
جان می دهد برای اخمت؟ جان می دهد بر...
متن شیوا شیرمحمدی
روزهای خوبمان تمام شد. خاطرات شیرینمان تاریخ انقضا داشت...
برای ماندنت آسمان،ریسمان بهم بافتم اما...
حیف... حیف که همیشه آخر قصه داغ می ماند روی قلبِ آن ها که ساده دل داده بودند.
میشوند سرزمین متروکه ای که هیچکس سراغی از آن ها نمیگیرد.
می شوند...
متن شیوا شیرمحمدی
تا به حال شب زنده داری کرده ای
برای عشقی که سهم تو نمی شود؟
تا به حال درد کشیده ای برای رویایی که
هرگز به واقعیت تبدیل نشد
تا به حال کویر شده ای که سراب ببینی آمدنش را
تا به حال هزار بار مرده ای و زنده بشوی
زمانی که خبر دامادی اش را میشنوی...
متن شیوا شیرمحمدی
آدمی مگر چه می خواهد جز کمی توجه
جز کمی، کجایی نگرانت شدم؟ جز کمی دلواپسی از زبان دلدارش
آدمی مگر چه می خواهد در این وانفسای روزگار که دلگرم شود به ماندن، به یک نرفتن
دلگرم شود به زندگی کردن در این روزهای سرتاسر قندیل بسته
آدمی مگر چه می خوا...
متن شیوا شیرمحمدی
خشتِ دیوار دلم کج بود
فرو ریخت
سازه ی احساسم
-شیوا شیرمحمدی...
متن شیوا شیرمحمدی
تکیه بر دیوارِ احساست
مرگ مغزی کرد
جهانم را
-شیوا شیرمحمدی...
متن شیوا شیرمحمدی
سایه انداخته
نبودنت
بر کابوس شب هایم
-شیوا شیرمحمدی...
متن شیوا شیرمحمدی
سایه ات را دیده اند
همسایه ها
کلنجار می رفت با نبودنت
-شیوا شیرمحمدی...
متن شیوا شیرمحمدی
برای تو می نویسم
برای تویی که شب را برایم قبرِ تاریکی کرده ای که
ناله هایم گوش گورستان را کر کرده است.
برای تو می نویسم که خورشیدِ آسمانم را با رفتنت
سیاه کردی،و بعد از تو با هر پاک کنی که کشیدم
این لکه ی ننگ بدتر شد...
برای تو می نویسم ای...
متن شیوا شیرمحمدی
وعده ی آمدنت
با اولین برف
مرا هنوز در زمستان
حبس کرده است
نمی دانم
چندمین بهار بی تو خط می خورد
شیرمحمدی...
متن شیوا شیرمحمدی
تو همیشه هستی
در میانِ قلبِ کوچک من
نفس می کشی، اما کم
دوستم داری اما، کم
تکیه گاه می شوی اما کم...
دیگر امانم را بریده ای باید به دستگاه اکسیژن پناه ببرم از این کم بودن هایت......
متن شیوا شیرمحمدی
بیا کمی کنار من بنشین
تا برایت چای دم کنم
با عطرِ هل و دارچین و تو از خنده هایش برایم بگو، از برق چشمانش که از خورشید هم بُرنده تر است.از لطافت دستانش که ماه را هم شرمنده کرده است. از غرورش که دلت را برده بود.
و من در لابه لای حرف هایت عاجزانه ...
متن شیوا شیرمحمدی
داشتم به تو فکر می کردم و به رویای جنگل بکری که قرار بود بریم. سیب زمینی آتیشی که قرار بود درست کنیم. یه صدای کل وجودم و لرزوند نفهمیدم چجوری از روی تخت بلند شدم دوییدم سمت پنجره، دود نمیزاشت چیزی ببینم،
اینجوری نمیشد شالم و سر کردم پله هارو دوتا ی...
متن شیوا شیرمحمدی
نفس های آخر را می کشم
میان این شهر که هر لحظه اش برایم پاییز بود
بی حضور تو...
شیوا شیرمحمدی...
متن شیوا شیرمحمدی
چند روزی میشد که ازش خبری نبود
منم دیگه خسته شده بودم
از این پیگیری های یک طرفه،نه پیامی، نه سلامی، هیچ خبری ازش نبود. این بی خبری یک هفته طول کشید.
یه روز صبح پیام داد
سلام چطوری؟ تو معلومه اصلا کجایی؟
انگار دست پیش گرفته بود.
دلم می خواست...
متن شیوا شیرمحمدی
زندگی ام را به دستانت می سپارم
تو میتوانی مرا تا به خدا برسانی یا به قعر جهنم، زندگی ام را به تو میسپارم
تا ستاره ها را هر روز از لبخند تو قرض بگیرم
و ماه را از حصار شبِ چشم هایت پایین بیاورم.
نور شوی برای زندگی ام درست مثل خورشید همان قدر م...
متن شیوا شیرمحمدی
مزرعه مرده است
صدای نفس های باد را میشنوی؟
مترسک آن طرف جالیز منتظر های و هوی
کلاغ های سیاه مانده است...
مزرعه مرده است
کسی انگار از آنطرف گندم زار مرا صدا میزند
منی که یک عمر است زمستانم ...
...
متن شیوا شیرمحمدی
من زمستان شدنم را به کجا شکوه برم؟
روزی این مزرعه هم حالِ دلش عالی بود......
متن شیوا شیرمحمدی
مزرعه مُرده است
صدای نفس های باد را میشنوی؟
مترسک آن طرف جالیز منتظر های و هوی کلاغ های سیاه مانده است...
مزرعه مُرده است
کسی انگار از آنطرف گندم زار مرا صدا می زند
منی که یک عمر است که زمستانم......
متن شیوا شیرمحمدی
پاییز دارد دل می کند از شهر ...
و من خاطرات عاشقیمان را مرور میکنم از اول پاییز
تا اخرین روزهای یلدایی
یلدای تنهایی ...
رفتنت انقدر مبهم بود که برای همیشه شب هایم
را یلدا کرد ... همان قدر طولانی همان قدر سرد
پاییز دارد دل می کند از ...
متن شیوا شیرمحمدی
ترسیده بودم که بری از دست
رنگم شبیه رنگ پاییز بود
بودن کنارت معجزه می خواست
این زن برا تو خیلی ناچیز بود
مثل یه چینی که ترک خورده
هر لحظه رو بیم شکستن داشت
هرکاری کردش باز تاریک بود
وقتی که رفتی حس مردن داشت
-شیوا شیر محمدی
-...
متن شیوا شیرمحمدی
تا به من رسیدی مهرت تمام شد
و آبان را در آغوش کشیدی
این پسر سرد مغرور سرد را
منی که پر از مهر بودم و عاشقانه هایم را فقط
برای تو می سرودم.
مثل خودت از حوالی پاییز بودم
از جنس باران اما تو انگار از فصل زمستان آمده بودی
که با کلامت قند...
متن شیوا شیرمحمدی