برای آخرین بار دوستت دارم هایم را شعر می کنم برایت...
تو باور نکردی غصه هایم را باور نکردی مردنم را
دلم را به دلت گره زده بودم. از آن گره هایی که با هیچ دندانی باز نمی شد.
اما تو... اما تو ... اما تو ... بگو چگونه باز کردی گره ی کوری را که امیدم را به آن بسته بودم.
حالا حداقل این دقیقه های آخر دست نوازشت را روی سرم بکش و بگو دست کم تو هم کمی دوستم داشتی...
حالا این دقیقه های آخر بگذار بگویم حسم برای تو تا تهِ خط ادامه خواهد داشت حتی اگر نباشی برای ابد برای همیشه
فقط قول بده فراموش نکنی زنی را که چشم هایت خدایی میکرد جهان کوچک او را
ZibaMatn.IR