زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

راستش را بخواهی
هر شب خودم را کنارِ تو تصور می کردم
کنار هیبت مردانه ات
آنوقت با خیالِ راحت دلم را به ماه گره می زدم و چشمانم را می بستم.
راستش من بارها حتی خودم را کنار تو و دختر شیرینمان تصور می کردم. وقتی که من از حرکت کودکانه اش دلگیر شده ام و در حال تنبیه کردن که تو از راه میرسی و او را میانِ آغوش امنت پناه میدهی و با چشمکی که برای من میفرستی با زبان کودکانه میگویی کی دختر من و دعوا کرده؟
کی غصه راه داده تو دل دختر من
راستش را بخواهی من هزار بار خودم را میان تو و دخترم تصور کرده ام که بهترین روزهای زندگیمان دارد سپری میشود.
راستی تو بگو خیال های خام به ثمر می رسد؟؟؟
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×