زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
Moones_ahangari
اینجا آدم هایی هستند که آرزو می کنند،
ای کاش معشوقه شان، کمی دلتنگ شود.
کاش در این دلتنگی هم، تنها نَمانند...
آدم هایی هستند که آنقدر از همراهِ قدیمی شان حرف می زنند،
که به گمانم دیگر، در و دیوار اتاق شان او را بشناسند!
مهمانِ همیشگیِ آن ها، سکو...
متن مونس آهنگری
دوست داشتم آینه باشم تا
چهره ی تو به وقتِ شادی، در من نقش ببندد.
یا باران باشم
بر کویرِ ناامیدی ات ببارم،
و قلبت را مملو از نور و امید کنم.
یا عطر موردعلاقه ات باشم،
و تو را تنگ، در آغوش بفشارم!
خودکاری که با آن می نویسی هم خوب است،
این گونه ...
متن مونس آهنگری
تو مهم ترین فردِ زندگی ات هستی!
قبل از هر اولویت دیگری،
برای خودت ارزش قائل باش
و دیوانه وار به خودت عشق بورز!
گه گاهی برای تمامِ کارهای کرده و نکرده ات در زندگی، از خودت تشکر کن و تلاش ات را برای بهتر شدن به کار بگیر!
اگر تو این کار را نکنی، ک...
متن مونس آهنگری
هر فصلی یک نقاشیِ بی نقص است؛
که از رسوماتِ دلبری پیروی می کند.
باید لا به لای خستگی ها
مو به موی طبیعت را با چشم دل نگریست،
و آرامش را درون رگ ها جاری کرد.
باید پا در کفشِ آدم گذاشت و
سیب های ممنوعه ی زندگی را
یکی پس از دیگری چید!
باید حواس ...
متن مونس آهنگری
قبله ی قلبِ من، همواره
به سوی تو در گردش است!
تفاوتی هم نمی کند
کدام گوشه از جغرافیای جهان باشم،
و یا چه کاری
مرا مشغولِ خود کرده باشد!
یاد تو در هر شرایطی،
مرا تا لمسِ مرزهای بودنت،
به دنبال خود می کشاند...!...
متن مونس آهنگری
نبضِ زندگی من
وابسته به جریانِ حضور توست!
همچون درختی به ریشه اش،
پرنده ای به بالش،
و آسمان به وسعتش...!
من آن قدر با تو درآمیخته ام
که هویتم به ارمغان آمده!
که اگر روزی مرا ترک کنی،
یقیناً خواهم مرد،
خواهم مرد...!...
متن مونس آهنگری
هنگام رفتنت،
جانم به چمدانت سنجاق شده بود!
قدم های سنگین ات،
نیمی از من را به همراه خود کشاند!
و نیمِ دیگرم نیز
در سکوتی سرد و غم انگیز
از بین رفت!
از زمانی که فقط یک نام
از تو برایم باقی ماند،
ضربان قلبم ضعیف و ضعیف تر شده تا
با ریتمِ عشق...
متن مونس آهنگری
شواهد بیرونی
نشان می دهد که
من هیچ چیز را
بیهوده نمی پندارم.
یک آدم معمولی ام ،
که مثل همه
برای بقا می جنگد!
اما گاهی اوقات،
خیال می کنم
همه ی آدم های اطراف؛
در تیمارستان مرکزی مغزم
روی نیمکتی نشسته اند
و به تَرَک دیوار،
قاه قاه می خندند...
متن مونس آهنگری
همانا آن چه عمیقاً آشکار است را،
جرأت کتمان نیست!
و چقدر عشق ات تار و پود محکمی ست؛
در سر تا پایِ وجودِ من!
در میانِ واژه های گنگی که در ذهن درمانده ام
جای دارند، تنها \تو\ قابل فهمی!
بقیه اش هذیان زاده شده،
و از لب هایم به سوی جهانی فانی؛
م...
متن مونس آهنگری
حماقت محضِ یک انسان،
آن جا آشکار می شود که
در محکمه ی آینه ها،
از افشای باطنِ خود
امتناع ورزد......
متن مونس آهنگری
کسی را بیاب که بتوانی،
تمامِ او را
در عشق خلاصه کنی.
که حاضر باشی،
میان کلافگی هایت
ساعت ها با او هم کلام شوی.
و با کمک انگشتِ اشاره اش ؛
الفبای عالم را بیاموزی.
کسی باشد که
از تمنایِ نگاهش بخوانی؛
باید چهره ی واقعی ات را
به نمایش بگذاری.
...
متن مونس آهنگری
تو این چند سال که گذر عمرم رو دیدم، بارها برام پیش اومده که خیال کنم رسیدم به تهِ خط!
یه جاهایی احساس کردم دیگه نمی تونم از پس خیلی از مسائل ریز و درشت بربیام و بُریدم.
یه لحظه هایی بود که با خودم گفتم اینجا دیگه آخرشه. دیگه امیدی برای چنگ انداختن...
متن مونس آهنگری
تو؛
آغازی هستی
برای پایانِ ناخوشایندِ من!
من هم،
سربازِ شکست خورده ای
که انتظار چشم هایِ هستی بخشِ
تو را می کشد!
دیدار تو؛
طلبِ هر لحظه ی منِ آشفته است.
عطرِ نسیمی که از جانب تو می وزد
راهی جز عاشقی برایم نگذاشته است!
در مقامِ دلبری چنان...
متن مونس آهنگری
دلدارِ من!
این قضیه همواره در افکارِ من
جولان می دهد
که تو را کمی بی ملاحظه
دوست بدارم.
چیزی شبیهِ یک
داستانِ عاشقانه ی کلاسیک،
با پایانی به یادماندنی.
من آیه ی داشتنت را
هر روزِ سال شمسی
با خود م مرور می کنم!
تا این گونه آشکار شود؛
تکه ...
متن مونس آهنگری
محبوبِ من
تا می توانی با من سخن بگو!
سکوتِ تو جهانم را خاموش می کند......
متن مونس آهنگری
درِ اتاق را به امید این که کسی سرزده بیاید و او را غافلگیر کند، مطابقِ معمول باز می گذارد!
روزِ تعطیل هفته است و بهنام طبق عادت ساعت نُه بیدار شده است.
کسی در خانه نیست تا صدای بذله گویی های آزاردهنده ی او اذیتش کند!
تیک تاکِ ساعت روی مغزش رژه می ...
متن مونس آهنگری
شب!
این موجود چیره دست؛
که جنس اش، تماماً از دلتنگی ست.
مُهر سکوت بر لب انسان ها زده و
امان آن ها را حلق آویز می کند.
شب! این موجودِ پرفریب؛
هزاران نغمه یِ متناقضِ
رنج و شادی
را درونش گنجانده است.
شب!
این موجود رنجور؛
رازی را در تاریکیِ...
متن مونس آهنگری
درِ بالکن رو باز کردم تا برم پیشش.
سرشو برگردوند تا منو ببینه. گفت:
+تو که می خواستی استراحت کنی سارا، چیشده که اومدی اینجا؟
یهو غیب شدی. نگرانت شدم. حدس زدم اینجا باشی و به پرنده ها سر بزنی تو این هوای گرفته ی عصر!
+آها. چند روزه کارام زیاد شده...
متن مونس آهنگری
تنها خواسته ی آشکار من
از این جهان و مافیهایش،
\تو\ هستی!
و شک ندارم،
این جهان هم
تنها به یک ترکیبِ \من و تو\
قانع است!...
متن مونس آهنگری
در انتهای کتاب هستی؛
همه ی مسافرانِ قطار زندگی
به ایستگاهِ نابودی خواهند رسید!
و در آن زمان بوق قطار؛
چه بی اندازه آلوده به بی وفایی ست!...
متن مونس آهنگری
تنها کاری که \واقعیت\
به بهترین نحو ممکن؛
انجام اش می دهد،
آزار رساندن است......
متن مونس آهنگری
تو را در پریشانیِ خوابی دیدم؛
سراسیمه بودی و
رنگ به رخسار نداشتی.
پا برهنه و بی واهمه
می دوییدی...
می دویدی تا به آغوشم برسی،
رسیدی و من را در حریمِ امن ات جای دادی.
اشک شوقم را با دست هایت پاک کردی.
بی پروا مرا بلند کردی
چرخاندی و چرخاندی؛...
متن مونس آهنگری
محبوبِ من!
هوس جنگ دگر برای چیست؟
خبر نداری مگر!
وجب به وجبِ سرزمین خیالم؛
منطقه ی اِشغالی توست......
متن مونس آهنگری
تو خودِ منی!
من در تو حل می شوم!
و ماحصل اش عشقی ست
که هیچ گاه
ته نشین نمی شود...!...
متن مونس آهنگری
دختری در من
هر روز صبح؛
به وقتِ معاشقه ی شبنم و سبزه ها
میوه ی زندگی را در بند بند وجودش به بار می نشاند.
چترش را در ایستگاه جا می گذارد تا صورتش با آبِ باران شسته شود...
و بی توجه به نگاهِ مسافران؛
به وسعتِ خیالش بر گونه ی معشوقه اش بوسه می ...
متن مونس آهنگری
من چمدان بستم
که کوچ کنم از دیارَت...
افسوس!
که نمی دانستم
نخستین توشه ی سفرم
تویی!
تویی که در چمدانم
جا خوش کرده ای!
اکنون!
منِ درمانده؛
باید به کدام بی راهه بگریزم
تا از هجومِ تو و خیالت
در امان بمانم...؟!...
متن مونس آهنگری
لحظه ای به جهانِ بدونِ تو فکر کردم،
روحِ زندگی ام به اغماء رفت؛
عقربه های ساعت از کار افتادند؛
دوستت دارم ها روی لبم جان باختند.
و هر شبی که بی تو گذشت،
صدها سال؛ از عمرم کاسته شد!
فکرِ کوتاهی بود؛
اما همه چیز را از من گرفت...!...
متن مونس آهنگری
من در این کلبه ی خاموشِ تنهایی؛
سال ها نشسته و به نصیحت های ماهِ اغواگر گوش سپرده ام.
آنقدر از تو حرف زده ام؛
که مشامم از عطر خیالت پُر شده و جانم را به لب رسانده است.
تمام سطر هایِ دفتر شعرم
از غصه سیاه گشته و
جایی برای دوای عشق باقی نمانده ا...
متن مونس آهنگری
چشم هایت؛
داستان بلندیست
که خواندن اش
هیچ گاه
پایان نخواهد یافت......
متن مونس آهنگری
به آدم ها حق بدهیم
که برای حالِ ناخوش خویش،
گوشه ای دنج داشته باشند.
حق بدهیم که از شلوغی ها فرار کنند و
دیواری بلند دور تنهایی شان بکشند...
کمی با منِ خود حرف بزنند
و به گفت وگوهای جولان داده در سرشان خاتمه دهند.
آن ها نیاز دارند گاهی اشک بری...
متن مونس آهنگری
ادامه