دوست داشتم آینه باشم تا
چهره ی تو به وقتِ شادی، در من نقش ببندد.
یا باران باشم
بر کویرِ ناامیدی ات ببارم،
و قلبت را مملو از نور و امید کنم.
یا عطر موردعلاقه ات باشم،
و تو را تنگ، در آغوش بفشارم!
خودکاری که با آن می نویسی هم خوب است،
این گونه هر از گاهی،
لایِ انگشت هایت خانه می کردم!
من دوست داشتم
هر چیزی باشم که تو به آن می نِگری!
اصلا می دانی!
هر آن چه که به تو مربوط است،
دل را عجیب می رُباید
و باید دوست داشته شود!
ZibaMatn.IR