دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
من اینجا بس دلم تنگ استهر سازی که می بینم بد آهنگ است...
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویشقبله ای دارد و ما زیبا نگار خویش را...
هر طایفه با قومی خویشی و نسب داردمن با غم عشق تو خویشی و نسب دارم...
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان...
آشکارا نهان کنم تا چند ؟دوست می دارمت به بانگ بلند...
نه به چاهینه به دام هوسی افتادهدلم انگار فقط یاد کسی افتاده...
کاش فردا خبر مرگ مرا برسانند به توهم تو آرام شوی هم دل سرگشته ی من...