چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
مرد وقتی با وقار است از درون جان می دهد!...
من با تو زنده هستم ت️و جان جانی ای ی️ار...
یار جستم که غم از خاطر غمگین ببردنه که جان کاهد و دل خون کندو دین ببرد...
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید…...
بیایید بیایید که جان دل ما رفتبگریید بگریید که آن خنده گشا رفت...
به جان تو قسمغیر دیدار رخت ملتمسی نیست مرا...
تا دل به هوای وصل جانان دادملب بر لب او نهادم و جان دادم...
دیگران چون بروند از نظر از دل بروندتو چنان در دل من رفته که جان در بدنی...