پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از بهر فراق یار است، مشکی برتن کرده امورنه این رنگ مشکی ، از مکروهات دین ماست وحدت حضرت زاده...
دین و ایمان واقعی و حقیقی، هیچ دوره و زمانی ومکانی، قابل داد وستد نیست. رحمان شاهسواری کینگ...
در برابر آدمایی که ادعای دین و ایمون دارن و هر چیزی رو به خدا ربط میدن باید گفت کدوم خدا؟خدای یگانه یا اونی که شما ساختین؟!...
از منزل کفر تا به دین ، یک نفس است وز عالم شک تا به یقین ، یک نفس است این یک نفس عزیز را خوش مى دار کز حاصل عمر ما همین یک نفس است...
همه ی دین هااز طریق ارث به ما می رسندمگر عشقزیرا عشقتنها دینی ستکه پیامبرانش را خود می آفریند......
شکست اگر دل عاشق به عشق خرده مگیرمگر گناه مسلمان به گردن دین است؟...
امنیت تنها به معنی عدم جنگ در کشور نیست ؛امنیتِ حقیقی یعنی تمام افراد جامعه بدون توجه به نژاد ، دین ، طبقه ، جنسیت و پایگاه اجتماعی از حقوق یکسان برای رشد برخوردار باشند ......
یلدای چشم های تو برفی ترین شب استیلدای چشم های تو طوفان میآوردامشب تمام وسوسه ها در نگاه توستابلیس هم به دین تو ایمان می آورد...
به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستمبیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستماگر چه خرمن عمرم غم تو داد به بادبه خاک پای عزیزت که عهد نشکستم...
ماندن فعل نیست،دینی ستبا پیروانی اندک...
ﻭقتی ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽﺷﻮﺩﻭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽﺷﻮﺩقمارِ سنگینی کرده ای!ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭد .. ﺩﯾﻦ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﯼ...
به محض اینکه از مسیر اخلاق منحرف شویم دیگر شخصیت دینی نخواهیم داشت. در دین چیزی وجود ندارد که از چارچوب اخلاق خارج باشد. مثلاً انسان نمیتواند دروغگو و بیرحم باشد ودرعین حال مدعی شود خدا را دردرون خویش احساس میکند....
زمین بهشت میشود روزی که مردم بفهمند هیچ دینی با ارزش تر از انسانیت نیست......
یار جستم که غم از خاطر غمگین ببردنه که جان کاهد و دل خون کندو دین ببرد...
انسان غرق شودقطعأ میمیردچه در ، دریا ، چه در رویا ، چه در دروغ ، چه در گناه چه در خوشی چه در قدرت چه در جهل چه در انکار چه در حسد چه در بخل چه در کینه چه در انتقام...مواظب باشیم غرق نشویم ،انسان بودن به تنهایی یک دین خاص است کهپیروان چندانی ندارد ....
ای حان من حسین ابن علیجانان من حسین ابن علیای دین من حسین ابن علیایمان من حسین ابن علیای یار من حسین ابن علیتو بی همتا و تو بی نظیرینعم المولی و نعم الا میری...
بر دلم شور خدایی می رسدبوی جانسوز جدایی می رسدای فدای دین و مکتب الوداعای تمام هستِ زینب الوداع...
با خنجر میون گودال گل لاله رو ز شاخه می بُریدَن زینب از بالای تَل دید که تن حسینش و به خون کشیدنآه ، پاره پیکر حسینم جانِ خواهر حسینمشاه بی سر حسینمآه ، بارِ دین را تو بردی تشنه لب جان سپردیاز عدو نیزه خوردیمظلوم حسین جان...
به راه دین از تن و از سر گذشتی/ز قاسم و عباس و اکبر گذشتیاگر چه در خون بودی آخرین ساعات/به زیر تیغ و نیزه کردی مناجاتمُجیب المضطر/چو لاله پرپر/شهید بی سر/غریب مادرحسین ِ مظلوم.....
دین اگر دستم ببندد از هم آغوشی تومن مسیحی،من کلیمی،گبر و کافر میشوم...
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادیز کدام باده ساقی به من خراب دادی ؟...