زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
زانا کوردستانی
چند وقتی ست که چشمان آبی تو
درونم را به هم ریخته است!
و مدتی ست از اندوه فراقت
بر موهای سیاهم،
برف سپید نشسته است.
دیر زمانی ست که دستان فرتوت و پر چین و چروکت را
در دستانم نمی بینم و
آسمان تیره و تار عمرم
پر از صدای غم و غصه شده است.
...
متن شعر ملل
داستانک آرزو
با سر و صدای زیاد و وحشتناکی بر زمین خورد!.
کارگر چوب بر، اره برقی اش را خاموش و با پشت دست عرق پیشانی اش را پاک کرد.
-- : ای کاش با من مداد و دفتر بسازند، یا که تلی هیزم، نه دسته ی تبر.
این سخنان را درخت صنور در لحظات آخر سقوطش با...
متن داستانک
▪کوردستان:
لە شنۆ بێ یان نەغەدە
ئەمەی بەندە، هەر کورده
بە پیکنین و خەندە
کوردی بڵێن، که قه نده
دیاربکریکی هەژارم
لە غوربتم و پەژارم
من کوردم و کورد زمان
تورکی نەتەۆم بە هەرزان
لە خانەقین یان چنار
کاریکەر بێ یان بێکار
من کوردم و کورد زم...
متن زانا کوردستانی
ماه کامل
نمی تواند خودش را پنهان کند
حتا پشت درختان صنوبر!
[لونا مونگیسگورد - دانمارک / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن شعر ملل
باد و سرما
آواز پاییزی
در گلوی نی لبک
[کالا رامیش - هندوستان / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن شعر ملل
بخوان ای پرنده ی کوچک
تو هم نظر بده،
در انتخاب نامی برای نوزاد ما!
[انیسه جیسیس - کرواسی / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن ادبیات جهان
کودکان کمک می کنند
برای هرس باغ های ملی،
نزدیک نیروگاه های اتمی.
[تروزە سیندیک - آلمان / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن ادبیات جهان
بهترین ظرف هایش را نگه می دارد
برای روزهای بهتر
مادر هشتاد ساله ام.
[تیریزا موریمینو - ژاپن / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن شعر ملل
در صبحگاهی پاییزی
مرد متکدی،
جایش را به دانه های برف وا گذاشت.
[فالیریا سیمونوفا - روسیه / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن ادبیات جهان
در آخرین روز تابستان هم
کرم شب تاب
نمی خواهد چراغش را ترک کند.
[لومیلا بالابانونا - بلغارستان / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن شعر ملل
زمستان
ردی آبی، به جای می گذارد
بر روی ساق پاها!
[جین ریشهولە - آمریکا / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن شعر ملل
آفتاب که بر سر آدم برفی تابید،
چند قطره عرق
در چشمانش افتاد.
[مارینا هگین - روسیه / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن شعر ملل
زن همسایه را عزت و احترام می گذارد
و با زن خود
همچون شب سیاه رفتار می کند.
[ناتالیا هاراک - روسیه / ترجمه ی: زانا کوردستانی]...
متن شعر ملل
به راستی، آفتاب چه ساعتی طلوع می کند؟!
یا که تا غروبگاهان، چند پرنده در آسمان به پرواز در می آیند؟!
براستی، مستجاب ترین دعا و
زیباترین آهنگ
هنگام غم و غصه ی مردمان روستایی چه می تواند باشد،
تا که من به کودکم بیاموزم؟!
***
به راستی،
دختران ز...
متن شعر ملل
من نادان، هم زمان با کشیدن سیگار و
بوییدن رایحه ی خوش زمین،
مشغول به نوشتن زندگی نامه ام شدم!
تا که تمام شد،
به باد بسپارم که به مادرم برساند...
***
جویباری در نزدیکی ام بود
و هم زمان با نوشیدن شراب و
استشمام رایحه ی دلنشین زمین
مشغول ب...
متن برگردان شعر کوردی
دستی پر از گل،
دستی پر از آب،
چشمی پر از اشک،
چشمی پر از نور،
***
ای کاش!
در این هرج و مرج و آشوب.
در این تاریکی و سیاهی،
حقیقتن، خدایی وجود داشت!
که یک دستش پر از گل بود
و دست دیگرش پر از آب،
که یک چشمش پر از اشک بود،
و چشم دیگرش پر از...
متن برگردان شعر کوردی
او، که شبیه کسی نیست...
در روز چون نسیم می وزد
و در شب چون شبنم می چکد.
در آسمان، مقصد پرندگان را می داند،
زبان آب ها را می فهمد،
او، در چشم به هم زدنی، می تواند
کهولت را از من بستاند و
جوانی را به دستم بدهد.
او، شبیه هیچکس نیست!
شعر:...
متن شعر ملل
برای زیستن
پرچین جسمم را خواهم شکست!
و در میان خرابه های دیگران،
در میانه ی آشوب و بلوا،
جوانه های نور و
نهال نشدن را برداشت خواهم کرد.
...
برای زیستن
روحم را در گهواره ای پر از نور پرورش خواهم داد.
شعر: صابر صدیق
مترجم: زان...
متن برگردان شعر کوردی
مەردەنیش لە کوردەکان
کەرخی ناته بایی و ناخۆشی هەیە
یان بە گولۆڵە سۆراغیان دەگڕی
یان لە کەژ و کێف دایان ده خات.
◇ ترجمه به فارسی:
مرگ هم با کُردها سر سازگاری ندارد
یا با گلوله سراغشان می رود
یا که از کوه پرتشان می کند!.
زانا کورد...
متن برگردان متن کوردی
ئەمن دەریا ناشناسەم
زمانی سارا نازانەم
بەڵام ئاهەنگی کیفسان لە گوێەم رۆشناس و
نەوای کەژ و کێفەکان لە نیۆی کەمری دڵما، تێدانەبۆ
ئەمن لەتە بەردیک بۆم لە نێوانی کیفسان
بە پەیکەریک گەڕیام بە ناوی کورد
هەرچەند نە لە تەک دەریا ئاشنام و نە لە گەڵ سا...
متن برگردان متن کوردی
گەنداو، دریاییکه رەگەڵ پەلە ناسنامەیکی چرووک!
لە رەڤین، تاکو خۆی بە کنارێنەکە رۆژ بگینی
رۆژ هیوائیکه بۆ خەلاسی لە شەۆ
شەۆ فڵته فڵتیکە بۆ کوێلەداری لە مرۆڤ
مرۆڤ چراویکە قانگ گرتی
هه ڵواسراو له پژەپۆیی مێژوو
وا گەگانە توزولکەی هیواداری لە خۆی ه...
متن برگردان متن کوردی
گرگاس
سایه سار دیوار خرابه را انتخاب کرده بود و داشت استراحت می کرد.
چند وقتی بود که با هم آشنا شده بودیم و هر وقت من دور و بر استطبل پیدایم می شد، کاری به کارم نداشت.
آن روز دم دمای غروب باز سراغش رفتم. می خواستم متقاعدش کنم که آنجا را ول کند ...
متن داستان کوتاه
[کورد یەکیگە]
کۆساڵان بەفر دەباڕیدو
ئەمن لە قۆچان ساردم دەبێ
من هاتنەگرین ئەبم
سیروان لەمالەم لە ئاو ئەبێت
لە عەفرین و کۆبانی برین داڕی گوڵۆڵە دەبن
من لە بوژنۆرد لەسەرخۆم دەڕۆم و
لە شیروان شەهید ئەبم
لە ئامەد خۆیان نیشان ئەدن و گه ل...
متن زانا کوردستانی
می اندیشم به هستی هر برگ!
آنها می دانند
باد از هر سوی بوزد
سرانجامشان سقوط است.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
چشم انتظار تو نیستم!
چشم انتظار خودمم!
که با تو رفت و
برنگشت...
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
میان تاریک ترین روزهای زندگی ات هم ناامید مباش!
زیرا،
زیباترین باران ها زیر سیاه ترین ابرهاست.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
از زندگی ات لذت ببر
چونکه زمانی به پایان راه می رسی
به تابلویی برخواهی خورد که روی آن نوشته شده:
[برگشت ممنوع]
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
به مرگ بگویید که کجا می آید؟!
اینجا هیچ انسانی برای زندگی کردن نمانده است!
نه قلبی دیگر زیبا می تپد و نه وجدانی بیدار است!
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
می توانید مرا بیازارید اما
نمی توانید آرزوهایم را بگیرید
زیرا آزار و اذیت های شما،
به من می آموزد
که برای رسیدن به آرزوهایم بیشتر تلاش کنم.
به این خاطر با لجبازی شما من قوی تر شدم.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
وقتی به اندام خودم می نگرم،
زخم هایم چنان گل های شکفته هستند!
که خون از آنها می چکد...
وقتی نگاهم به دشمنانم افتاد،
زیر سنگینی بار نفرت،
پشتشان شکسته بود.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
ادامه