زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
علی معصومی (تعدادی از سروده های بعد از ۱۳۹۹)
این صفحه تعدادی از شعرهای سروده شده از سال ۱۳۹۹ اینجانب را شامل است.امیدوارم با خواندن این آثار حال دلتان بهتر شود.
از دست رفت
دیر جنبیدی عزیز من قرار از دست رفت
فرصت سرمستی و بوس و کنار از دست
زخم کاری را مداوا سرسری کردن چه سود
نوشدارویی نیاوردی و کار از دست رفت
بعد عمری جانفشانی ها به پای دوستان
در کمال نارفیقی ها قمار از دست رفت
آن که فریاد انالعا...
متن شعر
خوشبین باش
به زانویم سری بگذار و غرق خواب شیرین باش
برای لحظه هایم عطر و بوی یاس و نسرین باش
شبی را تا سحر همراهیم کن یار و همدم باش
دعاگوی تو باشم پا به پایم مرغ آمین باش
شب موی سیاهت را بیافشان در شبستانم
سکوت خلوت آه دلم را ماه و پروین...
متن شعر
کمی نمایان شو
به یاد برگ تری همکلام باران شو
شکوه و لحظه زیبایی خیابان شو
میان کوچه بی انتهای خاطره ها
کنار پنحره ای بی بهانه مهمان شو
برای این که ببینی چه میکند با ما
مقیم فصل پر از ژاله زمستان شو
غریبه در نظرم جلوه میکنی خورشید
...
متن علی معصومی
ای عشق
می برگی و می جوانی ای عشق
ان گونه که می توانی ای عشق
دنبال خودت مرا همیشه
بی واهمه می کشانی ای عشق
بیگانه و آشنا نداری
همصحبت و همزبانی ای عشق
یک ذره ی بی نشانه ام من
صد خوشه کهکشانی ای عشق
من مرغ شکسته بال خاکم
تو ساک...
متن شعر
از دست رفت
دیر جنبیدی عزیز من قرار از دست رفت
فرصت سرمستی و بوس و کنار از دست
زخم کاری را مداوا سرسری کردن چه سود
نوشداروی نیاوردی و کار از دست رفت
بعد عمری جانفشانی ها به پای دوستان
در کمال نارفیقی ها قمار از دست رفت
آن که فریاد انال...
متن شعر
مثل بهاری مست
من دیوانه را دیوانه تر کن مثل گیسویت
رها کن پشت سر در خوشه ای از خرمن مویت
چه میشد بامدادی همدل و همراه هم باشیم
تو جان از من بگیری من سری در شیب بازویت
شبی در آسمان من بریزی نقره از ماهت
برقصم لحظه ای در پیچ و تاب موج سوسو...
متن شعر
حسرت لبخند
نغمه کن با من شوریده شکر خندت را
لحظه های شب بارانی الوندت را
بگشا پنحره ای را به تماشای خیال
چاره کن بغص تب آلوده ی دربندت را
به کجا سر زنم ای نخل بلندای امید
تا ببینم قد و بالای برومندت را ؟
کو نشانیکه بگیرم خبر از شوکت عشق ...
متن شعر
رد آوار
به فرض آنکه چشمت مهلت انکار نگذارد
مجالی را برای فرصت زنهار نگذارد
چنان مست فریبایی کند اوضاع مجلس را
که جایی را برای خاطری هوشیار نگذارد
تو میدانیکه درد برکه ی مدیون باران را
کسی پای حساب مرغ بوتیمار نگذارد
زلیخا! با خیانت آبر...
متن شعر
یار ما نبود
یادی از آن گلی که وفادار ما نبود
باران دشت سبز سبکسار ما نبود
فیروزه های آبی چشم قیامت اش
در ویترین حجره ی بازار ما نبود
آن ماهتاب نقره نشانیکه چهره اش
پرتو فشان نیمه شب تار ما نبود
در کوچه های در به دری پرسه میزدیم
از عشق و...
متن شعر
این رسم وفاداری نشد
سر به روی صخره داری، موج دریایی مگر!
عطر نرگس می فشانی، باد صحرایی مگر؟
شعله از هرم نفس های تو بیرون می زند
آفتاب مشرقی یا فوجی یامایی مگر؟
ای جنون در رگ رگ اندیشه ات، حرفی بزن!
همدم ابن السلامی، یار لیلایی مگر؟
...
متن شعر
مادر
بین خوبان همیشه تک مادر
یار و غمخوار و بی کلک مادر
خانه از عطر بودنش روشن
گل خوشبوی مشترک مادر
سوی گهواره می رود تا که
به تکان آورد فلک مادر
مثل تندیسی از وفاداری
عاشقی را زند محک مادر
زندگی شاهد ترانه اوست
صد گل و باغ و شا...
متن شعر
نمی چکد
امشب خیال گریه دارم و اشکم نمی چکد
دل را به ناله می سپارم و اشکم نمی چکد
آواره گشته لابه لای دو بازوی خسته ام
زانو به سینه می فشارم و اشکم نمی چکد
سر بر سر دلم نهادی و من سر به شوق تو
بر خاک تیره می گذارم و اشکم نمی چکد
روز...
متن شعر
آدم شدم
عمری غزل شدم که غزالی شوی مرا
با هر بهانه خواب و خیالی شوی مرا
در کوچه های خسته تر از بی ترانگی
عطری به روی رقص شلالی شوی مرا
باران شدم که چکه چکه به شنزار آرزو
سرچشمه های آب زلالی شوی مرا
با هر جوانه شاخه رویای خود شدم
تا بیشه ...
متن شعر
بعد از تو
بعد از تو دائم با خودم درگیر هستم
شاکی ترین آواره ی تقدیر هستم
وقتی مرام و مذهبم جز عاشقی نیست
خواهی نخواهی لایق تکفیر هستم
مثل پر کاهی که می افتد در آتش
در التهاب و چرخش و تغییر هستم
صد مولیان دردم به تیمور نگاهت
جغرافی...
متن شعر
زیباترین رویای شرقی
با یک طلوع ساده روشن کن جهان را
آتش بزن مجموعه ی هفت آسمان را
ای عشق، ای خورشید، ای سرچشمه نور
گرمی بده با مهربانان آشیان را
مستانه و جانانه و با دستان مهرت
پیمانه در پیمانه پر کن شوکران را
از پرتو و نور و سرانگشت م...
متن شعر
خط پایانی این مرثیه
( در سوگ فاطمه زهرا ع)
چه کنم بعد تو این بی سروسامانی را
درد تنهایی و شب های پریشانی را
ماه من وقت غروب تو و اوضاع سکوت
سر کنم بی تو چسان عمر گران جانی را
هر سحر عطر تو از پنجره ها می پیچد
تا مصفا کند این خلسه ی یزدان...
متن شعر آیینی
تاوان
ای عشق! تاوان گناهم را ندادی
سرمایه ی عمر تباهم را ندادی
دل را بدنبال خودت هرسو کشیدی
تضمین کار اشتباهم را ندادی
در گیر و دار قصه ی دلدادگی ها
صبر مرا بردی و آهم را ندادی
من پادشاه مرز و بوم درد بودم
تاج از سرم بردی کلاهم را...
متن شعر
عیسیا نفسان
کوچه با پای غزال تو چمیدن دارد
لاله در سایه لطف تو دمیدن دارد
چاک پیراهن گل کار قضاوقدر است
دامن یوسف چاه تو دریدن دارد
نوش عیسی نفسان باد تماشای سحر
شاخه مریم و اعجاز تو دیدن دارد
گوهر جام تجلیی تو ناب است ولی
از لب لعل ...
متن شعر
کرشمه
بسته زلف یار خواهم شد، بی دل و بیقرار خواهم شد
شهره روزگار خواهم شد، عاقبت سر به دار خواهم شد
راهی لحظه ی سرآغاز و یک جهان آسمان پرواز و
محو آرامش گل ناز و چشمه ی جویبار خواهم شد
آه یک لحظه نگاهش من، جاده پیمای سر براهش من
با غب...
متن شعر
یلدا
به یلدا می سپارم آخرین برگ بهارت را
تماشا خانه فصل پر از رنگ و نگارت را
پس از پاییز شورانگیز غرق عشق و زیبایی
به رویا می سپارم پیچ و تاب شاخسارت را
تو را از کوچه باغ رفته بر تاراج می چینم
به فردا می سپارم رونق ایل و تبارت را
دوباره ...
متن شعر
پنجره های شب یلدا
آه ای دل دیوانه هواخواه که هستی
آشفته ویرانه ای از ماه که هستی
در آن طرف از پنجره های شب یلدا
آوازه ی کاشانه ی گه گاه که هستی
یک شهر پر از خاطره با جوهر اشکی
صد گوهر دُردانه سر راه که هستی
با هر نفس پاک تو گویا اثر...
متن شعر
از نفس صبح پگاه
برگرد و برای دل من جلوه گری کن
با نرگس مستانه دمی فتنه گری کن
من غرق نیازم تو ولی چشمه ی نازی
امشب سخن از خاطره ماه و پری کن
با سیب و اناری که صفا داده به باغت
مهمان تماشاکده ی شاخ و بری کن
ای باد صبا از نفس صبح پکا...
متن شعر
شراب آخرین جام
به یلدا میسپارم زلف پر چین و شکنجت را
به صحرا می فشانم برگ گل های ترنجت را
بیا تا سرمه از دود دل دلدادگان سازم
سر مژگان مست و دیده های نکته سنجت را
بگیرم رشته ای از طره پر پیچ و رقصانت
بریزم روی دامان شقایق درد و رنجت را...
متن شعر
تب مستانگی
چرا ای دلبر دُر دانه می گیری نگاهت را
شمیم عنبر افشان غمزه چشم سیاهت را
تو که از اینهمه دیوانگی هایم خبر داری
چرا کج میکنی از کوچه ما سمت راهت را
اگرچه خرمن دردم تب مستانگی ها را
دریغ اما نمی ریزی شراب گاه گاهت را
در این ش...
متن شعر
کوچه های یخ زده
از کوچه های یخ زده یکشب عبور کن
دستی به ساق شاخه غرق بلور کن
وقتی نفس به سینه خود چاق میکنی
ویرانه های شبزدگان را مرور کن
بالانشین شهر پر از یاس و یاسمن!
کاری برای منطقه ای سوت و کور کن
غمناله های خسته به جائی نمی رسند...
متن شعر
هوا خواه
برکه تصویر قشنگی است اگر ماه شوی
شاهد اینهمه زیبائی دلخواه شوی
همسفر بودن تو مقصد زیبائی هاست
جاده لبریز تماشاست که همراه شوی
آسمان شب ویرانه ندارد حرفی
تو اگر پنحره ی بزم شبانگاه شوی
چه نیازی است که ابراز شود درد دلی
جای ا...
متن شعر
میلاد حضرت زینب س
بر شاخه ی گل غنچه زیبا نیکوست
در باغ ارم سایه طوبی نیکوست
چشمان محمد و علی روشن باد
حال دل مهربان زهرا نیکوست
تا لطف و صفای مرج البحرین است
امواج درخشنده دریا نیکوست
در دامن فاطمه گلی روییده است
لبخند لب علی اعلا نیک...
متن شعر مذهبی
لذت دانه ها
پریشانم و مثل دیوانه ها
خراب تو شبگرد ویرانه ها
نشانی نگیر از من در به در
از این شهرها، کوچه ها خانه ها
به آوارگی خو گرفتم مگر
رها گردم از هر چه کاشانه ها
این پس نبینی مرا نازنین
به غیر از نشانی به افسانه ها
بیا تا بگیرم ...
متن شعر
ایمان دارم
به تب و درد و مداوای تو ایمان دارم
به نفس های مسیحای تو ایمان دارم
گرچه از دشنه مژگان تو خون می ریزد
من به رخسار فریبای تو ایمان دارم
به جنون میکشی ام عاقبت کار ولی
به صفای دل لیلای تو ایمان دارم
پرتو مهری و لبریز صداقت، من ...
متن شعر
حجره عطار
یکشب بهانه می کنم و زار می زنم
خود را میان عقل و جنون دار می زنم
از ناکجای شک و دلآشوب لحظه ها
تا بامداد صبح یقین بار می زنم
از امتداد پنجره ای رو به آفتاب
خود را به سمت کوچه انکار می زنم
من مست جام سرخ لب لعل دلبرم
گلبوسه...
متن شعر
ادامه