عیسیا نفسان
کوچه با پای غزال تو چمیدن دارد
لاله در سایه لطف تو دمیدن دارد
چاک پیراهن گل کار قضاوقدر است
دامن یوسف چاه تو دریدن دارد
نوش عیسی نفسان باد تماشای سحر
شاخه مریم و اعجاز تو دیدن دارد
گوهر جام تجلیی تو ناب است ولی
از لب لعل نمک سای تو چیدن دارد
دست پرورده دامان بهار است لبت
پرده از چهره ی ماه تو کشیدن دارد
با طنین سخنت غنچه گل می خندد
نازت ای دلبر دردانه خریدن دارد
دلبری کن که حریفان همه اقرار کنند
دست در حلقه عشق بریدن دارد
♤♤♤
ZibaMatn.IR