یار ما نبود
یادی از آن گلی که وفادار ما نبود
باران دشت سبز سبکسار ما نبود
فیروزه های آبی چشم قیامت اش
در ویترین حجره ی بازار ما نبود
آن ماهتاب نقره نشانیکه چهره اش
پرتو فشان نیمه شب تار ما نبود
در کوچه های در به دری پرسه میزدیم
از عشق و درد و خونجگری بار ما نبود
دل داد و دل ربود و دل از ما برید و رفت
آن نازنین خاطره ها یار ما نبود
♤♤♤
✍علی معصومی
ZibaMatn.IR