من در چشمانت نفس میکشم پسرم..
ارام ،ارام پلک بزن ب نفس نفس نیفتم ..
پسرررم🫀🌱...
با دست های کوچکت دنیام و بزرگ تر کردی…
،،،،،پسرم...
همه گفتن پسر یعنی غرور مادر
من گفتم پسر یعنی حال خوش مادر
مگه میشه اشکم و ببینه رو ب راهم نکنه .....
نشسته ب انتظار میداند..
غم دل خوردن را.....
ای خاک او سرد شد در اغوشت تا تو نسوزی..
با وفااا بود تو بی وفایش کردی..
گرم بود تو سردش کردی.....
شب می شود سایه ات را محو کنی..
سیاهی چشمانش در تاریکی ام تار می شود…...
بال و پر سوخته را وعده پرواز نیست …...
ماندگاری در دلم ای مونس شب های من...
چه می کند (میم) مالکیت
گویی جااانااا(م)...
وفای همسر را باید
با خون دل پاسخ داد.....
در همین فاصله از زندگی گریزان
خدایاا
این قفس را بشکن و رهایم کن...
الله ددلیر محبت ،محبت گتیلر
بیز الدوک خار الدوک...
شهریاراا
نجور گجلر لالایی چالدون..
قلبیون یخسی آپاردی.....
گزلریم باغلامااا
جانیم سوخ المااا
قلبیم دایماا
قدیم حرستیم یلدا دی .....
فرو بردم بغضم را
در نگاه بی فروغش🌱...
رها کن تا آزاد باشی 🌱
المیرا پناهی درین کبود...
هر چه باشی ای بشر اخر دنیااا خاااکت میکند…..🌱
نویسنده:سرکار خانم المیراپناهی درین کبود...
بهترین همدم آیینه است….
چون هم ذات توست و قابل اعتماد 🌱
نویسنده:سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود...
دل نبندیم ..
دنیا بی رحم است .،
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود...
جوانی همچون باد صبا میگذرد ..
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود...
گریه ارزان تر از خنده ..
خوش ب حال ماهیان اشک هایشان پنهان است ..
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود...
بهترین لحظه زندگی ب اغوش کشیدن فرزند است…
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود...
معرفت آموختنی نیست رفیق …
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود...
انسانیت بزرگترین دین است…
انسان باشیم
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود...
از یک جا به بعد میبینی و میگذری…
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود...
کاش می شد جلوی بازی سرنوشت را گرفت..
و بگویی کات ..
سکانس بعدی..
المیرا پناهی...
دل شکسته در خود می گرید.
صورتش را می تواند از اشک هایش پاک کند..
اما نگاهش تو را می سوزاند...
روزگار است دگر
چه می توان کرد.....
نشد نزاشتن نخواستن..
حسرت افسوس پشیمانی…
هر چه کنی به خود کنی.....
زر و زیور رفتنیست ..
آنچه می ماند اعمال توست…
به چه قیمت…...
کاش انسان ها را بدون نقاب می دیدم نمیدانم دنیا رنگ سفیدی می گرفت یا سیاهی…
المیرا پناهی درین کبود...
زندگی همچون یک خواب طولانیست ..
تا بیایی تعبیر کنی هم اغوش خاک می شوی..
فرصت خیلی محدود است✍🏻...
هیچ کس ندید هیچ کس نفهمید ..
آیا خدا هم ندید و نفهمید.....
مرا با خیال تو عمریست زندگانی..
المیراپناهی-درین کبود...
احوال دلم میبارد بی تو..
از غم نبودنت دریاااها باریده ام…
المیراپناهی-درین کبود
نویسنده...
رقص نگاهت دلم را لرزاند
ن گیسوی بلندو رخ زیبایت..
المیراپناهی-درین کبود...