پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بهترین همدم آیینه است….چون هم ذات توست و قابل اعتماد 🌱نویسنده:سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود...
در غربت آیینه خواهد سوخت قلبیکه دوست دارد مثل یک پروانه باشدعاقل نمی فهمد غم دلخسته ها رادیوانه باید همدم دیوانه باشد...«سیامک عشقعلی»...
دو همسفر !پاییز با چمدانی از برگو توبا چمدانی از خاطرهتنها همدم منکاسه ی آبی است برای بدرقهو درختی عریانتا تنهایی مان رادر آغوش بگیریممجید رفیع زاد...
گفته بودم بی تو می میرم، ولی این بار نهگفته بودی عاشقم هستی، ولی انگار نههرچه گویی دوستت دارم، به جز تکرار نیستخو نمی گیرم به این، تکرارِ طوطی وار نهتا که پابندت شوم ازخویش می رانی مرادوست دارم همدمت باشم، ولی سربار نهدلفروشی می کنی، گویا گمان کردی که بازبا غرورم می خرم آن را، در این بازار نهقصد رفتن کرده ای، تا باز هم گویم بمانبار دیگر می کنم خواهش، ولی اصرار نهگه مرا پس می زنی، گه بازپیشم می کشی آن...
ذکر من بر لب شده آن طاق ابرویت نگار بسته ام قامت به عشقت همدم شبهای تار ...
بی حاصلست یارا اوقات زندگانیالا دمی که یاری با همدمی برآرد...
عشق چیست ؟جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد و مرد تکیه گاهی برای زن ! یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند ؟!...
تا که پابَندت شَوم، از خویش می رانی مرادوست دارم هَمدمت باشم ولی، سَربار نه...
چند روزی میشد که توان رو به رو شدن با خودم را نداشتمشرمنده بودم از خودم!از کسی که همیشه و همه جا کنارم بوده و قدرش را نمی دانستم.خجل بودم که چرا این همه وقت او را به حال خودش رها کرده ام؟!مگر چه کسی جز او میتوانست تمام بحث و جدل هایم را تحمل کند و دم نزند؟چه کسی حاضر بود مرا وقتی که در گوشه ای نشسته بودم و تمام روز به سقف خیره میشدم را تحمل کند؟به جرعت میتوان گفت هیچکس، همه چند روز اول کنارم میماندند و بعد خسته میشدند و جوری ترکم میکر...
آیا به یاد داری کهتو همدم من بودی و من همراه تومن مشتاق تو بودم و تو محبوب منسند عشق و اشتیاق مابا گمان جاودانگی امضا شده بود...وای بر منکه به هوای کوی توچشم از جهان فروبستمو در کهکشان خیال انگیز آغوش توهمچون پروانه ایبی پروا به شعله زدمو بال و پر سوخته در این محنت سرا فرو افتادموای بر توکه رشته ی مهر بر گردنم افکندیبال و پر مرا در هم شکستیدر آتش عشقم انداختیو این گونه در تاریکی رهایم کردی........
من به دنبال کسی بودم که "دلسوزی" کندهمدمم این روزها سیگار باشد بهتر است...
مرد یعنی پدر مردان مردمرد یعنی همدم دوران دردمرد یعنی حس خوش، حس عجیبمرد یعنی بوستانی پر نصیب...
مرد یعنی هدیه ی زن از خدامرد یعنی همدم و یک هم صدامرد یعنی عشق و هستی، زندگیمرد یعنی یک جهان پایندگی...
احساس تنهایی، احساسی است که همگیمان از کودکی با آن آشنا هستیم ...از آن روزی که انگار همه همبازی داشتند غیر ما؛ از آن شبی که در غم تنهایی گذاراندیم، هرچند خیلی دلمان میخواست همراه و همدمی داشته باشیم؛ از آن مهمانی که در آن هیچکس را نمیشناختیم و دور و برمان پر از آدمهایی بود که سخت گرم صحبت با هم بودند؛ از آن شبی که کنار همدممان به خواب رفتیم اما میدانستیم که دیگر همدم یکدیگر نیستیم !...
تو تنها همدمم بودی...تا ابد بمون برام..روزت مبارک ملکه ی من...
نفسی همدم ما شو که نداریم کسی...
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه!...
از بلندایِ نگاهِ تو فقط پرواز و پرواز و پروازنه محضر لازمه نه حلقهاما تویی مَحرم، تویی همدم، تویی همراز......
مونسی نیست مرا بعد سفر کردن توهمدم دردم و این درد کشیدن دارد !...
دلی دارم که خوی عِشق داردکه جُز با عاشقان هَمدم نگردد...
آدمها همدیگر را پیدا میکنند...از فاصله هایِ خیلی دوراز تهِ نسبت هایِ نداشته انگار جایی نوشته بود که اینها باید کنارِ هم باشندمیشوند همدم...میشوند دوست...میشوند رفیق...اصلا میشوند جانِ شیرین...درست می نشینند رویِ طاقچه یِ دلِ همحرف هایشان یک جورِ خوبی دلنشین است دل برایِ خنده هایشان ضعف میرود؛اصلا بودنشان شیرین استوقتی هم که نیستند هی همدیگر را مرور میکنند و مدام گوش به زنگِ آمدنِ هم هستندخدا این آدم هارا نگیرد از ه...
آن ها که تنها زندگی نکرده اندنمی فهمندکه سکوتچگونه آدم را می ترساندچگونه آدم با خودش حرف می زندنمی فهمند که آدمچگونه به سمت آینه ها می دوددر آرزوی دیدن یک همدم...
یه مامان که همدم و پایه باشهمساویه با یه لشکر دوست و رفیق......
پدر که نباشدمادر همدم نداردپسر همراهو دختر سرپناه...
کتاب، غذای روح است و روح از کتاب زنده است. کتاب، یار مهربانی ست که در همه احوال، دستگیر و همدم دلتنگی هاست؛ یاری که اگر تو بخواهی، هیچ گاه رهایت نمی کند.روز کتاب و کتابخوانی مبارک...
به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد!ولی آموختم که :ناله ام، سکوت باشد...گریه ام، لبخند...و تنها همدمم، خدا....
عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی برای زن؟ یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند؟...
به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد!ولی اموختم کهناله ام سکوت باشد...گریه ام لبخند...وتنها همدمم خدا......