پنجشنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
پسر کُش بوده ای دنیا از اول،آخر قصه اشاره میکُنم:رستم مو سهرابُم... نمی گیره!نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجامو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره...
وقتی تبسم کرد سیب از شاخه افتاد!موهای دختر باز شد با بوسه ی باد!احساس آمد یک پسر تب کرد از عشقاینگونه شیرین خلق شد در قلب فرهاد...◽شاعر: سیامک عشقعلی...
و ناگهان یک روز، در میدان شهر ،یک پسر، با خاطراتش ،ترور میشود ....
پسرداشتن بسیار سخت تر از داشتن دختر استپسر به توجه و وقت بیشتر از دختر نیاز دارد نه نه هرگز فکر نکنید با نگاه سلطه جویانه و تبعیض آمیز می گویم اگر پسری را خوب تربیت نکنیم ،فرداها دختری که عالی تربیت شده را به زندان دیو خواهیم فرستاد ،و بعد اگر صاحب فرزندانی هم شوند دست بر قضا ، همان پسرتبدیل به زندانبان خواهد شد .اگر به پسرها از همان کودکی عشق و رافت و مهربانی را نیاموزیم، فرداها باید شاهد بیماران عاطفی و روانی باشیم که به عنوان همسر و فر...
اگر میخای یه پسر بره دیگه برنگرده فقط بهش بگو.. تو نمیتونی منو خوشبخت کنی...
دخترم؛می دانم روزی قلب خانه ای خواهی بودکه چشم هایش با وجود تو برق خواهد زدو ستون فقراتش وجودتو را جشن خواهد گرفتمی دانم روزی نقاش ماهری خواهی بودو در روزهای خوب زندگی اتعکس مامان، بابا و داداش را خواهی کشیدهمان طور که اکنون با دست های کوچکتکه با بوسه های من می شکفدهر روز عکس چهارتایی امان را می کشیو چه ذوقی میکنم وقتی روی دیوار نصبش میکنیمن به داشتنت افتخار می کنمو می دانم این روزهای افتخاریک روز نه...دو روز نه ...ب...
چشمانش را بسته بود.. اصلا.. تکان نمیخورد. از کنارش گذشتیمچشمم به پاهایش خوردرگ هایش مشخص بود. دستم را روی چشمان خواهر کوچکترم گذاشتم تا حداقل اگر سروصدا گذاشت، کابوس خواب را از چشمانش نگیرد.. ناگهان صدای بلند و خشن مردی که فریاد زد و کلمه ای را گفت شنیدیم.. با سرعت به داخل خرابه ای رفتیم و پنهان شدیم. رحم ندارند.. کودک و بزرگسال را نمیفهمند... هرچند.. اینجا دیگر کودکی نیست.. همان شیرخواره ها هم بزرگ شده اند در خاک و خون ...
هیچ رفیقی واسه من، مثل پسر نمیشه...
قدرت واقعی یک پسر به اندازه لبخند دختری هست که کنار او نشسته استپس بخند عشقم بزار قدرتمو به رخ همه بکشم ️...
من دختری هستم پیرو آزادی،عاشق ریسک کردن،بی پروا از حرف های خاله زنکِ در و همسایه!و تو پسری محتاط،پیرو حرف های پدرت، آرام و منضبط!من دختری با خنده های بلند،کفش های پاشنه بلندِ قرمز،دامن های گلدارِ مخملیتو پسری با ظاهری آراسته و معقول،ریش های مرتب، پیراهن های ساده ی بی خط و نگاهِ آبیِ بی ریا!ما از دو جهانِ جدا،دو تفکرِ متفاوت،دو انسانِ کاملا دور از هم...بین ما باید تنفر زاییده می شداما عشق حادثه ای است که خبر نمیکند!...
مادر به طعنه گفت پسر دردسر شدیفکری بکن ببین بخدا دربه در شدیامسال هم گذشت خجالت نمی کشیدر خانه ای و از همه جا بی خبر شدیهم سن و سال های تو دیدی پدر شدندجانم فقط تو مانده ای و بی هنر شدیدنیا که آمدی به خیالم عصا شدیحالا ببین چه خوب عصای پدر شدیمعشوقه تو بچه در آغوش دارد و...از کاسه غذا... تو چرا داغ تر شدیرفتم کنار مادرم و گریه می کنمگفت از خدا نخواستم اما پسر شدی...
-من در رو باز میکنم.این دفعه هم نیست،این دفعه هم اون کسی نبود که پشت در،این دفعه هم اون بیخودی با اون همه ذوق چادر سر کرده بود و به سمت در رفته بود ولی بازم میگه این دفعه حتما میاد،نفر بعدی که در بزنه حتما خودشه،برای ما دیگه عادی شده با هر زنگ در، با هر تلفن با هر نامه و با هر صدای پا بلند میشه، دیگه عادی شده شب نخوابیدن ها کلید روجای مخفی گذاشتن، مهمونی نرفتن، پا از خونه بیرون نزاشتن همیشه رادیو روشن بودن، تلویزیون شبکه خبر بودن،بعد ...
من اگر پسر بودم؛همیشه آرزو میکردم،دختری بیاید که نگاهش غزلِ حافظ باشد و لب هایش مثنوی معنوی!در هیاهویِ این زندگیِ مدرن،هر روز برایم شعر دَم کند و حکایت بپزد!دلم ضعف برود برایِگل هایِ دامنش،چشم و ابرویِ قاجاری اش،گونه هایِ همیشه گل انداخته اش،و آغوشی که جز من هیچ فاتحی ندارد!اما امروز نمیدانم پسرانِ سرزمینم را چه شده که آرامش را از پلنگ ها میطلبند؟!!و دل بسته اند به آغوش هایِ بدونِ مرز؟!!!...
پسر : تو دومین دختر زیبایی هستی که تا به حال دیده امدختر : دختر اولی کی بود؟پسر : تو وقتی که لبخند می زنی...
مادرم می گویدجای دخترت پسر آورده بودی اگربی گماننسل گونه های خیس مانمنقرض می شد....
یک نفر مدام سیگار میکشدزنی هنگام اشپزی ترانه ای غمگین را زمزمه می کند دختری به بهانه ی فیلم اشک میریزد پسری نیمه شب در خیابان پرسه میزندهمه دلتنگند همین......
دختر: من خوشگلم؟پسر: نهدختر: دوستم داری؟پسر: نوچدختر: اگه بمیرم گریه میکنی؟پسر: اصلادختره چشماش پر اشک شد و هیچی نگفت ،پسره بغلش کرد و گفت : خوشگل نیستی زیباترینی ،دوستت ندارم چون عاشقتم ،اگه بمیری گریه نمیکنم چون منم میمیرم…...
پدراولین قهرمان یک پسرو اولین عشق یک دختر است....
همون پِسَری بآش،که دوست دآری فَردا دُخترِ خودِت باهآش باشه...
پسربه مادرگفت:تونمازمیخونی .. روزہ میگیری..خدا بهت هیچی نمیدہ ...ولی من نه نمازمیخونمنه روزہ میگیرم ،هرچی خواستم خُدا بهم دادہ....پسرنمیدانست مادرفقط ازخدامیخواستهرچه پسرش میخواهدبه اوبدهد.......
اکثر دخترا ترجیح میدن با پسری ازدواج کنن که صداقت داشته باشه .......
آقا فاز این قدیمیا چی بوده بچشون پسر میشد یه عکس لخت ازش میگرفتن؟ مایه افتخار بوده که مثلا ببینید بچم بیلبیلک داره؟ لامصب عکسه رو هر جا قایم میکنم باز وقتی مهمون میاد آلبومارو میبینه عکسه از وسط آلبوم درمیاد ...
پسری که با همه سر سنگین و مغرورهولی برای عشقش مهربونه روباید فداش شد ......
یه پسر دی ماهی؛شاید به زبون نیاره دوست دارم ولی با کاراش بهت میفهمونه که تو واسش همه چیزی...
وقتى دختر ى بخاطر پسر ى گریه کندقطعاً عاشق اوستولی اگر پسری بخاطر دختری اشک بریزدیعنی دیگر هیچ کسی رابه اندازه او دوست نخواهد داشت... ....
وقتی دختری میگههمه پسرا مثل هم هستندمعنیش این نیست که همه رو امتحان کردهازکسی ضربه خورده که براش همه کس بوده...
پدر که نباشدمادر همدم نداردپسر همراهو دختر سرپناه...
محسن چاووشی تو آلبوم جدیدش خیلی حرفای خوبی زده…مثلا میگه :اما پسر شدم که تورا آرزو کنم…هی جان به سر شدم که تورا آرزو کنم…چقد آرزو کردیمو نشد…چقد خواستیمو نشد…چقد گفتیم دوست دارم و نشد…چقد…...
پسره پست گذاشته :حیف مرتضی پاشایی که مرد دختره کامنت گذاشته :ااااااااااادوباره مرد ؟؟؟؟ :|میگن پسره رفته تو غار سرپرستی یه بچه خفاشو قبول کرده......
امروز یه پسرو دیدم به هیچکس محل نمیذاشتگوشیش که زنگ خورد یه لبخند زد و جواب داد گفت سلام دورت بگردماز این پسرا باشید خیلی جذابه...
دختر یا پسر؟؟گفتم فرق نداره / سالم باشه/مثل تو باشه/دوست داشتنی باشههر چی بود بود......
بیمارستان رو برای هر دختر و پسری آرزو میکنمواسه به دنیا اومدن یه نینی خوردنی...
پری کوچک غمگینیکه شب از یک بوسه می میرد/ و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد......
دوستم داری می دانمباز دوست دارم که بپرسم گاهی...دوست دارم که بدانم امروز مثل دیروز مر امی خواهی؟...
کلاس اول، کلاس دوم ...یکی یکی بالا میروید و میآموزیداز این مهر یکی یکی مهرها را پشت سر میگذاریدیکی یکی کلمهها را میبوسیدو یکی یکی در جملهها نفس میکشیدصدای کلمات در گوش ماست؛ کلماتی که بهار میشوداز شکوفههای خود همه جا را عطرآگین میسازدو بدانید که در آموختن هیچ گاه سکوی آخری وجود نداردپسر عزیزم آغاز سال تحصیلی بر شما مبارک...
روزی روزگاری پسری بود که دختری را دوست داشتو خنده دختر سوالی بود کهکه پسر می خواست تمام زندگی اش را به پاسخ دادن به آن بگذراند!نام عروسونام دامادروز ... ...را برای اولین روز زندگی جدیدشان انتخاب کرده اند.مکان …...
هر دختری به یه شاملو نیاز دارهوهر پسری به یه فروغ .نه اینکه حتما شاعر باشناما حتما « عاشق » باشن . . ....
داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولیبی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است...