دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم؟...
دشنامِ تو خوش تر که ز بیگانه دعایی... ...
تو چه دانی که به جان لذت غم های تو چیست ...
وآن دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی...
نامه ی ما پاره کردن داشت گر خواندن نداشت... ...
موجِ تبسّمت پرِ پروازِ بوسه است......
روزی آید که دلم هیچ تمنا نکند ......
رمقی بیش نماندست گرفتار غمت را......
من کجاو جرات بوسیدن لب های تو کجا…...
خودم اینجا، دلِ من پیش تو سرگردان است... _نظری...
طوری در دلت می نشینمکه کسی به غیر منجا نشود...️...
سیه آن روز که بی نور جمالت گذرد......
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی....️...
خوشا کسی که دهانش به لب رسیده توست...!...
یا أیُّها الحُزنُ الذی لا یَنتَهی ، زِد..ای اندوهی که پایان نمی پذیری،افزون شو.....
جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خا را......
بازآکه نیمه جانی بهر نثار دارم......
جسم و جانم را ز هم پیوند بگسستی، بس است...
ز مژگان تا جگر صد پرده خون بر یکدگر مانده... کاشی...
ما به روز هجر صد طوفان به یک دم دیده ایم... فصیح اصفهانی...
گو در این عید میا کس به مبارک بادم کاشانی...
دمی با دوست در خلوت، به از صد سال در عشرت......
چه می خواهد غمت از جان ناشادی که من دارم؟ ...
علاجِ دیده ی ما خاک آستان شماست... اصفهانی الله علیک یااباعبدالله️...
جز محنت و غم نیستی،امّا خوشی ای عشق......
دمی وصال تو از عمر جاودانه خوشتر... فغانی...
لنگر درد تو چون کوه گران کرد مرا ......
چون شدم صیدِ تو برگیر و نگهدار مرا ... ...
نقش رویایی رخسار تو میجویم باز...
تو صد چون من به هر جایی و هر جایی سری داری... ...
در دهانش بوسه هاى کهنه داشت .....
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت...
من جمله تو بودم و نمی دانستم .....
عاشق از نیستی آبستنِ هستی گردد......
کِی که بازت بینم ای منِ بی تو، دور از خویش! _خویی...
آه از امروزی که صرفِ فکرِ فردا می کنم......
عمری ست همان بی کسی ماست کَس ما......
حالی خیال وصلتخوش میدهد فریبم! ...
تو بریدی از من و من امتحان نامیدمش... دهلوی...
ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما ...
بغض ِ فروخورده ام ، چگونه نگریم ؟ ...
به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم... ...
در زیر سایه ی مژه اتخوابم آرزوست......
عشق گاهی مادر است و گاه هم نامادری ست......
آن که جانم را سوخت ، یاد می آرد از این بنده هنوز ...؟!...
او سخن میگوید و دل می برد ......
ای کاش خیالم، حال و روزم می شد...!...
دشنامِ تو خوش تر که ز بیگانه دعایی......
تو که باشىمگر آرزوى دیگرى مى ماند ...!...
درد عاشق نشود ، بِهْ ، به مداوای حکیم......