جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
دستپاچه می شوموقتی... نگاهم میکنیو همینعاشقانه ی سادهیعنی عشق......
اسم اش را هر چه دوست داری بگذارعشقدلتنگیاما من " دیوانه" توام...
دوستت دارم وای کاشبه این جرمِ قشنگتا ابدتبعید به آغوشِ تُ شوم...!...
میان عاشق و معشوقجمله ای ست همیشه واجب"دوستت دارم"...
تا عشق" تویی"هیچ نخواهماز " دنیا "...
تو یک نفر بودیتو با چه لشکریبه تنهایی من هجوم آوردیچشمانت_دستانت_عطرتنت........
بهانه ام اگر تؤُ نباشی️عشق از واژه های شعرمنمی چکد هرگز...!...
آغوشت را می خواهمانگاراز هزارانقرص آرام بخش آرام بخش تر است...
اینجا پُر از عطر نفس های تو شدهمن مانده ام چگونه به سرانجام برسدروزه های منوقتی که هر نفسعطر تو را دارد......