زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی غلامعلیشاهی
دل شکسته می دهد از غم به عشق تاب را
چون شراب ناب سازد مست، جان بی خواب را
هر نفس در سینه ام آتش زند پروانه وار
می کشد پر در هوایت این دل بی تاب را
چشم مستت می رباید هوش از سر، ساقیا
کی توان با عقل سنجید این می ناب را؟
زلف پریش...
متن مهدی غلامعلی شاهی
می رسد هر دم به جانم سوز و آهی بی پناه
می کشد در سینه ام هر لحظه آهی بی پناه
در دل شب های تارم، نوری از یاری رسید
می برد با خود مرا هر دم نگاهی بی پناه
از غم دنیا و اندوه، دل به فریاد آمده
می طلبد از دلم هر لحظه راهی بی پناه
د...
متن مهدی غلامعلی شاهی
گر چه دل در بند دنیا، نیست از عرفان جدا
نور حق را کی توان دید از دل انسان جدا
عشق را در سینه پرورده، به جان باید شناخت
کی شود این گوهر پاک از دل و ایمان جدا
در هوای عشق، دل ها می تپد با شور و شوق
کی توان دید این دل ها ز مهر یاران ج...
متن مهدی غلامعلی شاهی
می رسند از عشق پاک و عاشقان از هم جدا
قصه گویان می شوند در این جهان از هم جدا
در گلستانی که مهر و دوستی باشد رها
گل ز گلشن کی شود بی هیچ جان از هم جدا
چون نسیمی که بهاری را به باغ آورد
عاشقان می گردند در هر مکان از هم جدا
قطره...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تاریک، عشق را پیدا کنم
با نگاه عاشقانه، غم ز دل ها وا کنم
در هوای صبحگاهی، با نسیم آشنا
باغ دل را با گل امید و شادی ها کنم
آسمان پر از ستاره، ماه را در بر گرفت
من به یاد روی ماهت، شعرها زیبا کنم
چون پرنده ای رها د...
متن مهدی غلامعلی شاهی
عشق را با دل نمی توان ز جان آسان جدا
هر که عاشق شد، نگردد از غم یاران جدا
در مسیر زندگی چون بگذری از خود رها
می رسی از هر چه غم در این جهان، بی جان جدا
آب دریا گرچه شور است و پر از موج و خشم
عاشق دریا شود از درد و غم، طوفان جدا
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در غم عشق تو دل با حسرت و آذر جدا
چون کبوتر از قفس، جانم ز تو آخر جدا
چشم تو چون آسمان، پر از ستاره های شب
عاشقانه دل ز تو، از هر نظر آخر جدا
با نگاهت می زند بر قلب من تیر وفا
هرچه بادا، دل ز تو با این شرر آخر جدا
در هوای عشق ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تاریک و سحر باشد جدا
یاد تو از هر غمی چون بال و پر باشد جدا
عشق تو در جان من چون شعله ای سوزان بود
هر نگاهت از غم و اندوه و شر باشد جدا
با تو هر لحظه بهاری در دلم می روید
بی تو این دل از همه باغ و ثمر باشد جدا
چشم...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، یاد تو پروانه می سازد مرا
شعله ای از عشق تو، دیوانه می سازد مرا
هر نسیم از سوی تو، بویی ز عطر عاشقی
با عبورش از دلم، افسانه می سازد مرا
چشم تو چون آسمان، پر از ستاره های عشق
هر نگاهی از تو، چون کاشانه می سازد مرا
در ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در گذر از باغ عمر، برگ خزان ماند به جا
از بهاران خاطره، در دل نهان ماند به جا
چون شرابی کهنه در جام زمانه می چکد
عطر مستی بخش آن، در جان و جان ماند به جا
هر چه بود از شوق و شور، در دل ما می گذرد
ردپای عشق و درد، بی نشان ماند به جا ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای عشق تو افسونگر، دل را به تو بستم من
بی تابی و دلدادگی، در راه تو هستم من
ای جان و جهان من، با مهر تو دل شادم
بی تو همه ویرانی، در خانه ی مستم من
چون صبح بهار آیی، گل ها به نوا خیزند
بی تو همه شب هایم، در خواب شکستم من
ای سا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای یار دل آرامم، دل در تب و تاب آمد
بی تو ز غم و حسرت، دل در سراب آمد
ای ماه شب افروزم، با نور تو گلزارم
بی تو همه شب هایم، در دشت خواب آمد
چون گل به چمن باشی، دل از تو بهار گیرد
بی تو خزان در جان و دل بی نصاب آمد
ای ساقی جان ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تار نیست چو من تنهایی
دل ز دستت گرو عشق و نظر هر جایی
در رهت بی خبر از حال جهان می گذرم
چون نسیمی که رود بی خبر از دریایی
در پی دیدن رویت همه جا می گردم
چون که پروانه به شمعی به طلب شیدایی
هر که از عشق تو گوید، به...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای در دل تو جاری دریای بی کرانه
در چشم تو هویداست رازهای عاشقانه
با هر نگاه گرمت، دل را به شوق آری
چون آفتاب تابان در صبح جاودانه
در باغ آرزویت گل های مهر رویید
هر لحظه با تو بودن، عشقی ست بی بهانه
در محفل خیالت، آرام جان گرفت...
متن مهدی غلامعلی شاهی
سحرم نغمهٔ دلبر به وصالم آمد
گفت برخیز که هنگام وصالم آمد
در دل شب به تمنای تو بیدار شدم
گفت جانا ز چه غافل ز خیالم آمد
در ره عشق تو بی تاب و شتابان بودم
گفت آرام بگیر، موسم حالَم آمد
چشم دل باز کن و نور حقیقت بنگر
گفت اینک...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای دل ز خود برآی و به عالم نظر کنی
تا در ره حقیقت، تو صاحب هنر کنی
هر لحظه در تلاطم دریای زندگی
باید به سوی ساحل آرام، سفر کنی
چون ابر در گذرگه ایام می روی
باید که قطره ای به گل عشق، ثمر کنی
در باغ آرزو گل امید می دمد
باید ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی
در راه عشق جان سپاری نمی کنی
عمری به شوق یار به هر سو دویده ای
اما به وصل او که قراری نمی کنی
هر شب به یاد او به ستاره نظر کنی
در خواب ناز عشق، کناری نمی کنی
دل را به باده های غم و غصه می کِشی
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به بزم عشق تو آمد دلم چو مرغ گرفتار
که از نگاه تو دارد هزار راز و هزار کار
به هر نسیم سحرگاه ز شوق روی تو مستم
که در هوای تو دارم هزار شور و هزار بار
ز چشمه سار محبت، ز باده ی عشق تو نوشم
که هر نفس ز تو دارم هزار عشق و هزار یار
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در آسمان دلم مهرت ای نگار بتابان
که با نگاه تو دارم هزار شور و هیجان
به هر نسیم سحرگاه ز عطر زلف تو مستم
که در هوای تو گیرم هزار بوسه ی جانان
به باغ عشق تو روید شکوفه های امیدی
که در بهار تو باشد هزار گلشن و بستان
به هر نگاه ت...
متن مهدی غلامعلی شاهی
نسیم صبح بهاری به دل نشان که تو دانی
ز عشق روی تو گویم به هر زبان که تو دانی
به کوچه های خیالم گذر کن ای مه زیبا
که جان فدای تو سازم به هر مکان که تو دانی
به چشم مست تو سوگند که دل ز دست برفت
به هر نگاه تو مستم به هر زمان که تو دان...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به یاد روی تو هر دم دلم چو رود خروشد
که در هوای تو باشد، به هر سرود خروشد
به بوی زلف تو مستم، چو گل به صبح بهاران
که در نسیم تو باشد، به هر وجود خروشد
به شوق چشم تو هر شب ستاره ها به تماشا
که در نگاه تو باشد، به هر سجود خروشد
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به شوق روی تو هر دم به دل نهان که تو دانی
دل از فراق تو لرزد در این مکان که تو دانی
به بوی زلف تو مستم، چو باده نوش به مستی
که در هوای تو گم شد به هر زبان که تو دانی
به یاد چشم تو هر شب، ستاره چین فلک را
به شوق دیدن رویت، در آسمان ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوی تو هر لحظه دلم گشته پریشان
چون موج که دریا به دلش دارد ویران
چشمان تو چون آینه ای روشن و تابان
هر لحظه به دل می کشد از عشق تو پیمان
در دشت خیال تو دویدم به تمنّا
چون باد که در دامن گل می دمد جان
با یاد تو هر شب به دل آت...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوی تو هر لحظه دلم گشته گرفتار
چون مرغک عاشق که شده در قفس یار
چشمان تو چون آینه ای روشن و زیبا
هر لحظه به دل می کشد از عشق تو آثار
در دشت خیال تو دویدم به امیدت
چون باد که در دامن گل می دمد اسرار
با یاد تو هر شب به دل آتش ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در شهر خیال تو شدم واله و شیدا
هر لحظه به یاد تو دلم گشته تماشا
چون ماه که در پرده ی شب می درخشد
روی تو به قلبم زده آتش چو زلیخا
در باغ جنون، عطر تو پیچیده به هر سو
چون بوی گل یاس که آید ز دل صحرا
در دیده ی من نقش تو همچون گل ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
که رساند به دلبر ز من شکسته پیامی
که به بزم عاشقانش، نمانده دل به دامی
به هوای زلف یارش، چو نسیم در گذارم
که ز هر تار موی او، رسد به جان سلامی
به نگاه گرم او من، چو شراب مست و مستم
که ز جام چشم مستش، نمانده هیچ جامی
به رهش چو ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به سوی شاه دلبر، ز من گدا پیامی
که ز عشق او ندارم به دل دمی آرامی
به کوی می فروشان، ز جام عشق نوشم
که به هر نفس ز دلبر، رسد نسیم خامی
به بزم او نشینم، چو شمع در شبستان
که ز نور روی او من، ز خود شوم تمامی
ز چشمه سار چشمش، به دل...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوچه های شب، به دنبال یار می گردم
با هر نفس به شوق، در انتظار می گردم
در باغ آرزو، گلی به دست دارم من
با هر نسیم عشق، بهار می گردم
چون موج بی قرار، دریا به دل دارم
در ساحل امید، بی قرار می گردم
در چشم های تو، راز هزار شب دی...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوی دل به عشق تو افسانه می شوم
بی تاب و بی قرار چو دیوانه می شوم
هر شب به یاد روی تو بیدار مانده ام
در حسرت نگاه تو بیگانه می شوم
با هر نسیم یاد تو در دل جوانه زد
در باغ عشق تو من گلخانه می شوم
چون موج بی قرار به دریا زدم و...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوی عشق رفتم و دلدار من نشد
چون سایه ای به پای دل زار من نشد
هر شب به یاد روی تو اشکم روانه شد
اما تو ماه من، خبر از کار من نشد
صد بار دل به دست تو دادم به اشتیاق
اما دریغ، نیم نگه یار من نشد
در باغ مهر تو گل امید کاشتم
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ادامه