در دل شب های تاریک و سحر باشد جدا
یاد تو از هر غمی چون بال و پر باشد جدا

عشق تو در جان من چون شعله ای سوزان بود
هر نگاهت از غم و اندوه و شر باشد جدا

با تو هر لحظه بهاری در دلم می روید
بی تو این دل از همه باغ و ثمر باشد جدا

چشم تو چون آسمان، پر از ستاره های نور
هر نگاهت از غم و اندوه و شر باشد جدا

هر نسیم از سوی تو بویی ز عطر عاشقی
با عبورش از دلم، درد و خطر باشد جدا

در سکوت شب، صدایت نغمه ای دلکش به لب
با طنین هر کلام، این دل ز سر باشد جدا

هر چه دوری از من و هر چه نزدیکی به دل
عشق تو در هر نفس، از هر ضرر باشد جدا

چون که دریا موج زند، یاد تو می آید به دل
با خیالت هر شبی، دل ز خطر باشد جدا

عشق تو در سینه ام شور و شری بی پایان
هر چه بادا، این هوا از هر ضرر باشد جدا

با تو در هر لحظه ای، راز دل را می گشایم
هر سخن از تو، به هر درد و شرر باشد جدا

در عبور از این جهان، یاد تو ماند در دلم
عشق تو در هر زمان، از هر خطر باشد جدا

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی