به شوق روی تو هر دم به دل نهان که تو دانی
دل از فراق تو لرزد در این مکان که تو دانی
به بوی زلف تو مستم، چو باده نوش به مستی
که در هوای تو گم شد به هر زبان که تو دانی
به یاد چشم تو هر شب، ستاره چین فلک را
به شوق دیدن رویت، در آسمان که تو دانی
به باغ عشق تو دل را سپرده ام به امیدی
که گل شکفته شود باز در خزان که تو دانی
به نغمه های دل انگیز تو، به شور و به شیدا
که دل ز دست برفت از همان زمان که تو دانی
به بزم مهر تو هر شب، دلم ز شوق بخواند
که در کنار تو باشد به این جهان که تو دانی
به آتشین لب لعلت، دلم ز شوق بسوزد
که در هوای تو باشد، به هر مکان که تو دانی
به عشق پاک تو سوگند، که دل ز دست ندادم
جز از برای تو ای جان، به هر نشان که تو دانی
به یاد روی تو هر دم، دلم ز شوق بتابد
که در کنار تو باشد، به هر زمان که تو دانی
به شوق دیدن رویت، دلم ز شوق بخواند
که در کنار تو باشد، به این مکان که تو دانی
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR