در کوی عشق رفتم و دلدار من نشد
چون سایه ای به پای دل زار من نشد
هر شب به یاد روی تو اشکم روانه شد
اما تو ماه من، خبر از کار من نشد
صد بار دل به دست تو دادم به اشتیاق
اما دریغ، نیم نگه یار من نشد
در باغ مهر تو گل امید کاشتم
اما بهار عشق تو، گلزار من نشد
هر لحظه با خیال تو بودم به جستجو
اما تو ای نگار، خریدار من نشد
چون شمع سوختم به امیدی که باز هم
روشن گر شبانه ی دیدار من نشد
در هر نفس به یاد تو بودم چو بوی گل
اما تو ای بهار، بهار من نشد
گفتم که با وفا شوی و همدم دلم
اما دریغ، همدم و غمخوار من نشد
با هر نگاه تو دل من پر ز شوق شد
اما به چشم تو، خریدار من نشد
ای کاش روزی از دل تو بشنوم که تو
یار منی و مونس بیدار من نشد
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR