زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی غلامعلیشاهی
در دل شب های تار، اندیشه ام پروانه شد
در سکوت لحظه ها، آواز عشق افسانه شد
چون نسیم صبحگاهی بر گلستان می وزید
عطر یاد روی او، در خاطرم جانانه شد
چشمه سار اشک من در جویبار دل روان
هر نگاهش بر دلم، چون گوهر یکدانه شد
ماهتاب آسمان...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در هوای عشق تو، دل بی قرار و بی نشان
در نگاهت گم شدم، ای جان و ای آرام جان
با تو هر لحظه بهاری تازه در دل می شود
بی تو این دنیا تهی ست، ای نگار مهربان
در خیالت غرق گشتم، چون نسیمی در سحر
در میان این همه، تویی به دل نور جهان
چش...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در شبستان خیالت، ماه تابان منی
در دل تاریک من، خورشید رخشان منی
با نگاهی، عالمی را تازه می سازی به دل
در میان این همه، تو جان و جانان منی
از گلستان وجودت، بوی عشق آید به مشام
در هوای عطر تو، من مست و حیران منی
چون نسیم صبحگاهی...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ای از چنگ مهتاب آمده
بر سر زلف تو، بوی عطر گلاب آمده
چشم مستت، آیتی از لطف بی پایان بود
در نگاهت، آسمانی از شراب آمده
دل به دریا می زنم با شوق دیدار رخت
موج دریا همچو من در اضطراب آمده
آتش عشق تو در جانم شررها م...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های خاموش، چون سحر پیدا مرا
می درخشد نور مهرت، در دل شیدا مرا
چون گل سرخ بهاری، در نسیم صبحگاه
می برد با عطر خود، هر غم و هر سودا مرا
چون پرستو در هوایت، بال و پر بگشوده ام
می کشد عشق تو در دل، سوی خود بی پروا مرا
در ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تاریک، چون سحر پیدا مرا
برق چشمان تو می سوزد ز شوق و سودا مرا
چون نسیم صبحگاهی، در دل صحرا گذر
می برد با خود ز یاد هر غم و هر پروا مرا
چون شرار آتشین، در دل بیابان سوزان
می زند برق نگاهت، شعله بر جان ها مرا
در فرا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل این شهر خاموش، آتشی برپا کنم
با نوای عشق خود، غوغای دل ها را کنم
چون نسیمی در بهاران، بوی گل ها را برم
در عبور از کوچه ها، یاد تو پیدا کنم
با نگاهت قصه ای از مهر و الفت سازم و
در خیال شوق تو، دل را چو دریا کنم
چشم مستت ر...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، رازها با ماه نجوا می کنند
چشمک ستاره ها با عشق غوغا می کنند
نغمه ی باد صبا پیچیده در گوش چمن
رقص گل ها با نسیم صبح معنا می کنند
در دل این کهکشان، هر ذره ای افسانه ای ست
قصه ها از عشق و مهر در دل ما می کنند
چون شراب ن...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در گلستان دلم، عطر بهاران آمده
با نسیم صبحگاهی، بوی یاران آمده
چشمه سار آرزوها، در دل کوهسارها
با صدای دلنشینی چون هزاران آمده
ماه تابان در شبانگاه، نور خود را می فشاند
رویای شیرین عشق از دل یاران آمده
در کنار جویباران، قصه ای...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تاریک، نور فردا می رسد
قصه ی عشق و امید از لب دریا می رسد
نغمه ی باد صبا را با دلم هم ساز کن
مرغ دل با نغمه های مست و شیدا می رسد
گر به شهد زندگی دل بسته ای، پس گوش کن
نغمه ی شیرین عشق از قلب شیدا می رسد
آتش و یخ ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تاریک، ماه تابان می شود
چون نسیمی بر دل خسته، عشق آسان می شود
رود خروشان در دل صحرا روان می گردد از
قطره ای باران که بر خاک بیابان می شود
چون پرنده در قفس، دل بسته بر پرواز خویش
هر که آزاد از قفس گردد، پشیمان می شود
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در سرای بی کسی، آوای دل پرپر زند
ناله ی خاموش شب، در گوش جان، آذر زند
چشم بیدار افق، در جستجوی نور صبح
قصه ی خاموشی اش را بر دل مهتر زند
برگ های زرد پاییز، در باد رقصان می شوند
رنگ غم بر چهره ی گل های بی پیکر زند
آبشار اشک ها،...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ماه را چون آینه در بر گرفت
چشمک ستاره ها، راز دلِ دیگر گرفت
نغمه ی باد سحر، در گوش گل ها زمزمه
عطر گل ها، ره به سوی باغ و بستان در گرفت
اشک مهتابی به روی برگِ گل ها می چکید
ناله ی بلبل ز حال زار خود، محشر گرفت
شعله ی...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ماه تابان در کنار اختران
می زند بر چهره ی تاریک شب، نور جهان
عشق چون آتش به جانم می زند، بی وقفه سوخت
می دمد در باغ دل، گل های سرخ بی نشان
ابرهای تیره را باران مهر می برد
می کشد بر دشت خشک، رنگین کمان آسمان
چون نسیم ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در شب تاریک و خاموشی که دل بی تاب بود
ناله های بی صدای عشق، دل را خواب بود
شعله ور در سینه ام آتش زدی ای عشق پاک
سوختی دریاچه ی اشکم که چون مرداب بود
بر فراز قله های عشق، دل پرواز کرد
تا ببیند روشنی را، گرچه او ناباب بود
چون ن...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، موج دریا می زند بر سنگ ها
می برد با خود به ساحل قصه ی بی رنگ ها
عشق رازی است که در دل می تپد با هر نفس
می برد دل های عاشق را به دنیای تنگ ها
ابر تیره پرده از راز نهان برمی دارد
می چکد باران چو مروارید بر دل سنگ ها
کو...
متن مهدی غلامعلی شاهی
چرخ گردون می زند بر گِردِ بالین آسمان
می برد با خود سواران را به زین آسمان
عشق رازی است درون سینه ی هر عاشقی
می برد دل ها به سوی سرزمین آسمان
ابر تیره می گشاید پرده از راز نهان
می چکد باران چو مروارید بر چین آسمان
کوهساران سر ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ماه تابان می زند بر روی آب
سایه اش را موج دریا می برد تا اوج خواب
ابرهای تیره در هم می تنند چون تار عشق
می دمد خورشید صبح از پشت پرده های ناب
عشق چون سیلاب جاری می برد هر سد را
می کشاند قلب ها را تا به ساحل های تاب
ن...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تارم ماه من پیدا نشد
چشم من بیدار ماند و خواب خوش اینجا نشد
در گلستان گشت و گل را با نگه افسون نکرد
باد صرصر آمد و بوی خوش آن پیدا نشد
آسمان ابری شد و باران رحمت را نداد
چشمه خشکید و قطره ای بر لب صحرا نشد
ناله کر...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، عشق را با نغمه درمان می کند
می برد از جان من هرچه که طوفان می کند
پرده ی اسرار دل را با نگاهی می دری
می کشد بر دفتر دل هرچه پنهان می کند
آتش عشق تو در جانم شررها می زند
می گدازد هر غمی را که پریشان می کند
دل به دریا ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، آتش عشق تو سوزان می شود
می برد آرام جانم، هرچه ویران می شود
چشم مستت قصه ی دل را به تکرار آورد
می کشد بر دفتر دل، هرچه پنهان می شود
آتش عشق تو در جانم زبانه می کشد
می گدازد هر غمی را که پریشان می شود
دل به دریا می زن...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، زمزمه ی عشق تو غوغا می کند
می برد آرام جانم، هرچه شیدا می کند
چشم مستت قصه ی دل را به رویا می برد
می نگارد بر ضمیرم، هرچه پیدا می کند
آتش عشقت چو در جانم زبانه می کشد
می گدازد هر غمی را که تمنا می کند
دل به دریا می ز...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ی عشق تو طوفان می کند
می برد از سینه ی من، هرچه ویران می کند
چشم مستت قصه ی دل را به افسون می برد
می کشد بر دفتر دل، هرچه پنهان می کند
آتش عشقت چو در جانم زبانه می کشد
می گدازد هر غمی را که به سامان می کند
دل به...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ناله ی من می برد خواب سنگ را
می نویسد قصه ی دل، بر سراب سنگ را
اشک گرمم می برد زنگار از آیینه ها
می زند بر آب، نقش بی نقاب سنگ را
آتش عشق تو در دل شعله ور چون شد، ببین
می گدازد همچو موم، این پیچ و تاب سنگ را
دل به در...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ز غم عشق تو فریاد زدم
ماه و مهتاب به حیرت ز دل باد زدم
نغمه ی شوق تو در گوش زمان زمزمه شد
با خیال تو به هر سوی دل آزاد زدم
چشم مستت به دلم قصه ی اسرار بگفت
راز دل با تو به هر لحظه و بنیاد زدم
آتش عشق تو در سینه ی من ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، صدف راز ز دریا برخاست
ماه و مهتاب به شور آمد و غوغا برخاست
نغمه ی عشق تو در گوش فلک زمزمه شد
چشم مستت به دلم قصه ی دنیا برخاست
باد صبا با دل شیدا ز ره دور و دراز
بوی زلف تو به هر کوی و سراپا برخاست
آتش عشق تو در سینه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ی باران به دل ها بنشست
شور عشق تو به هر لحظه و هر جا بنشست
باد صبا با دل شیدا ز ره دور و دراز
بوی زلف تو به هر کوی و به هر جا بنشست
چشم مستت به دلم قصه ی جان می گوید
نور عشق تو به هر شعر و به معنا بنشست
آتش عشق ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ز غمت ماه به فریاد آمد
قصه ی عشق تو با اشک چو بنیاد آمد
ناله ی بلبل مست از دل گلزار تو بود
بوی زلف تو به هر باغ و به هر باد آمد
چشم مست تو به دل گفت حدیثی ز نهان
راز دل با تو به هر لحظه و ابعاد آمد
آتش عشق تو در جان ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ی مهتاب به جانم بنشست
شور عشق تو به هر لحظه و آنم بنشست
باد صبا با دل دیوانه ی من گفت سخن
بوی زلف تو به هر کوی و مکانم بنشست
چشم تو راز دل و قصه ی جان می گوید
نور عشق تو به هر شعر و بیانم بنشست
آتش عشق تو در سین...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ی باران به گوشم آمد
قصه ی عشق تو با موج خروشم آمد
در ره باد، ز نسیم سحر آید خبری
بوی زلف تو به هر کوی و به کوشم آمد
چشم مستت به دلم گفت حدیثی ز نهان
راز دل با تو به هر شعر و نوشم آمد
آتش عشق تو در جان و دلم شعله...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ادامه