زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی غلامعلیشاهی
چشم مستت جام می را از رخ گلگون گرفت
ساقی از لعل لبت آیین می افزون گرفت
زلف پرچینت شب یلدا به زنجیر آورد
ماه را در حلقه ی گیسوی پرافسون گرفت
آتش عشقت چنان در سینه ام افروخته
شعله اش از جان من تا آسمان گردون گرفت
قامت سروت خجل ک...
متن مهدی غلامعلی شاهی
اشک من دریا شد و طوفان به ساحل ها رسید
موج غم از چشم تر تا قلب محفل ها رسید
عشق چون آتش زبانه می کشد در سینه ام
شعله اش از جان من بر جمع مشعل ها رسید
گل به گلزار وجودم خار شد از هجر یار
ناله ام از بلبلان تا گوش گل ها رسید
آسما...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در شب هجران تو ای ماه، ستاره می شمارم
تا سحر با اشک چشمم، غم دوباره می شمارم
هر نفس صد بار جانم را فدایت می کنم من
عمر خود را با تپش های دل پاره می شمارم
گر چه دورم از تو، اما در خیالت غرق گشتم
موج های عشق را در بحر خاره می شمارم ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل آینه ی شب، رخ مهتاب شکفت
راز پنهان ز دل سایه ی مهتاب شکفت
چون صدف، گوهر خود را به دل دریا بست
موج آرام به ساحل ز دل آب شکفت
شعله ی شمع به شب، قصه ی پروانه سرود
پروانه از دل آتش ز تب و تاب شکفت
چشم بیدار به خورشید، ز شوقی...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ی خاموشی جان می سوزد
ماه در پرده ی ابر، راز نهان می پوشد
چون دل عاشق ز غم، شعله ور و بی پرواست
شور مستی به دل از باده ی جان می جوشد
چشم خورشید به افق، خیره و خاموش بماند
تا که مهتاب ز شب، قصه ی خود می نوشد
باد ص...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ی اسرار ز جان برخاست
رقص نور، در دل افلاک نهان برخاست
چون گل سرخ، در میان خارها بشکفت
راز مستور، ز لب های خزان برخاست
چشم بیدار، در افسون خیال افتاد
رنگ رؤیا، ز دل خواب روان برخاست
قلب عاشق، در تب و تاب فنا می س...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در فراز قله ها، آواز جان پرورده ام
با عبور از لحظه ها، راز نهان پرورده ام
چون شرابی کهنه در جام خیال آرزو
در دل اندیشه ها، شهد جهان پرورده ام
در عبور از کوچه های سرد و خاموش عدم
با نگاهی پر ز مهر، عشق نهان پرورده ام
چشم هایش چ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل این کهکشان، نغمه سرایی می کنم
با خیال آسمان، رازگشایی می کنم
در عبور از سایه های سرد و خاموش عدم
با عبور از نور ماه، خودنمایی می کنم
چون نسیمی در چمن، بوی گل ها می دمد
در هوای عطر او، دلربایی می کنم
در میان موج های بی کر...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در حریم آسمان، راز نهان را یافتم
با نگاه اختران، راه جهان را یافتم
در عبور از کوچه های سرد و خاموش خیال
گرمی آغوش مه، مهر نهان را یافتم
در غبار خاطرات کهنه، عطری ماندگار
از نسیم یاد او، بوی زمان را یافتم
چون قلم در دست موج، بر...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در غبار روزگار، گم کرده ام تصویر را
با خیال آرزو، پیموده ام زنجیر را
در شبان سرد و تار، آتش به جان افروختم
تا بسوزد در دلم، سرمای این تقدیر را
چون صدف در موج ها، دریا به دل آموختم
گوهر اندیشه را، بر دوش این تطهیر را
در میان سا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ناله ام چون موج دریا می زند
اشک چشمم چون ستاره بر ثریا می زند
چشم مستت چون شراب از خم زلفت می چکد
دل به مستی با نگاهت جام و مینا می زند
راز دل با ماه گفتم در سکوت نیمه شب
ماه هم با خنده ای بر بام دنیا می زند
در هوای ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل آتش زدم، تا که ز خاکستر شوم
راز پنهان شفق را به سحر باور شوم
در سراب سایه ها، نقش هزاران چهره دید
تا به عمق قصه ی آینه ها رهبر شوم
در عبور از کوچه های سرد و خاموش خیال
همچو فانوس شب تار، به دل محشر شوم
در نگاهت رقص کردم،...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در خیال موج دریا، قصه ی طوفان شنید
راز پنهان دل ابر به باران شنید
در عبور از کوچه ی باد، نغمه ی برگ خزان
قصه ی عشق ز لب های گلستان شنید
ماه در سایه ی کوه، چهره ی خورشید ندید
راز شب را ز نگاه ستارگان شنید
در خزان زلف تو، باد به...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، راز مهتاب به چشمانم گفت
قاصدک ها قصه ی باد به دستانم گفت
در خم زلف تو پیچید هزاران دنیا
شور شیرین سخن عشق به مژگانم گفت
گل سرخی که ز بستان تو بویی می برد
راز دل با نفس صبح به بارانم گفت
ماه در آینه ی چشمه ی کوهستانی ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در هوای دلنشین، عطرِ گلِ یاس آمد
بر سرِ کوی وفا، قاصدِ احساس آمد
چشمِ مست یار من، چون به نگاهم دوختی
رازِ پنهانِ دلم، بر لبِ الماس آمد
دل به دریا زدم و موج زنان رفتم باز
ساحلِ عشقِ تو را، گنجِ بی قیاس آمد
عشق چون آتشِ جان، در ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در شبِ خاموشِ دل، ناله ی جانانه ام
چون نسیمی در گذر، قصه ی افسانه ام
در دلِ تاریکِ شب، ماهِ منی، ای نگار
با تو روشن می شود، این دلِ دیوانه ام
چشمِ تو چون آینه، رازِ دلم را شنید
در نگاهت گم شدم، محوِ تو و خانه ام
عشقِ تو چون با...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تار، ماه فروزان شده
چشمکِ اختران، رازِ شبستان شده
دل به دریای عشق، غرقه و حیران شده
در تلاطم بماند، موجِ پریشان شده
عشق چو شمعی است، در دلِ پروانه ها
سوختن در غمش، کارِ دلیران شده
صدفِ دل به عشق، گوهرِ پنهان دهد ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در هجوم سایه ها، نور نگاهت پیداست
راز دل در پرده ی شب، با صدایت پیداست
چون نسیمی در بهار، عطر تو پیچیده است
هر گل سرخ چمن، در رد پایت پیداست
در دل دریا غمی ست، از جنس موج های تو
هر صدف در عمق آب، از عطایت پیداست
چشم مستت می بر...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ماه به چشمان تو می نگرد
عشق تو در هر نفس، آتش به جان می نگرد
چون گل نازک، دل من در تب و تاب تو
باد صبا راز دل از بوی گلان می نگرد
در خم زلفت، هزاران قصه پنهان شده
چشم تو با هر نگاه، راز جهان می نگرد
ای دل شوریده، به ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل این شب های خاموش، رازها پنهان کنم
چون که با یاد تو هر دم، قصه ها سامان کنم
چشم های خفته ام را با خیال تو بیدار
در دل تاریک شب ها، نغمه ها جولان کنم
ابرها در آسمان ها، قصه گوی راز تو
چون نسیمی از بهار، در دل من جان کنم
در...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در خیال باغ پنهان، نغمه ای پیچیده شد
چون صدای عشق یار، در دلم پوشیده شد
ماه در شب های خاموش، با ستاره هم نفس
چون نگاه گرم او، بر دلم تابیده شد
چشمه ساران در دل کوه، رازها دارند نهان
چون دل من با غمش، قصه ها سنجیده شد
برگ گل ها...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل باغ خیال، گل ز عشقت سر زند
چون پرنده در قفس، نغمه ای دیگر زند
ابرها در آسمان، قصه گوی رازها
چون نسیم صبحگاه، بر دل ما سر زند
آفتاب از پشت کوه، نور خود را می دهد
چون نگاه یار من، بر دل من پر زند
در دل دریا، صدف ها راز خود...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، سایه ام با ماه هم آواز شد
چون صدای عشق در دل، بی صدا آغاز شد
گل بهاری در خزان، با نغمه ای دمساز شد
چون نگاه یار بر من، قصه ای دل نواز شد
باد صحرایی به گوشم، نغمه های راز گفت
چون نسیم عشق بر دل، قصه ای دل نواز شد
چشم ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در خیال باغ جان، گل های رنگین می دمند
نغمه های عشق را در گوش جان شیرین می دمند
ابرهای تیره از چشمان ما دورند و دور
آفتاب مهربانی را به دل آیین می دمند
در دل صحرا، نسیم عشق جاری می شود
کاروان های محبت را به دل سنگین می دمند
چشم یارم ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در باغ خیال، گلِ عشقی پیدا شد
در آینه ی دل، نقشی از رویا شد
در کوچه ی یادها، رهگذری بی نام
هر لحظه ز تو، قصه ای گویا شد
در چشمه ی چشم تو، ماهی ام گم شد
هر موج ز زلف تو، دریا شد
در سایه سار عشق، آشیان ساختم
هر خشت ز لبخندت، ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دلِ شب، رازِ دریا با صدف نجوا کند
ماه با موجِ خیال، قصه ها بر پا کند
برگِ زردِ خسته در بادِ خزان حیران شود
هر نسیمی بوی یاری را ز خود پیدا کند
چشمِ مستش چون شرابِ کهنه در جامِ خیال
هر نگاهی عالمی را مست و بی پروا کند
در گلس...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ماه تابان، نور عشق افشان کند
بر سر هر کوی و برزن، قصه ای پنهان کند
ابرهای تیره گون در آسمانِ بی کران
اشک های بی قرارم را به دریا روان کند
باد صبا با نغمه های دلنشین و دلربا
راز دل را با گل و بلبل به صحرا بیان کند
چون...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل افلاک، ستاره به تمنای سحر
این غزل، قصه ی دل های گرفتار به سر
هر که در کوی جنون، پای به راهی دارد
راز دل را به زبانِ دل و دلدار به سر
چشم مستش، به نگاهم ز شرر می سوزد
دل به لبخند لبش، قصه ی دیدار به سر
در دل آینه ی شب، چه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل آتش، گل عشقی به تمنا شکفد
این غزل، قصه ی دل های ز شکیبا شکفد
هر که در باغ وفا، سرو قدی می بیند
در دلش غنچه ی امید ز فردا شکفد
دل به دریا زده ام، موج مرا می خواند
ساحل آرامش ما، ز دل دریا شکفد
چشم مستش به نگاهم ز شرر می س...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل صحرا، نسیم از گل و ریحان گوید
این غزل، قصه ی دل های پریشان گوید
چشم مستش، به دلم آتش عشقی زده
دل به لبخند لبش، قصه ی پنهان گوید
در دل آینه ی شب، چهره ی او می درخشد
هر که با عشق بود، قصه ی جانان گوید
هر که در کوی وفا، پای...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ادامه