زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

می رسد هر دم به جانم سوز و آهی بی پناه
می کشد در سینه ام هر لحظه آهی بی پناه

در دل شب های تارم، نوری از یاری رسید
می برد با خود مرا هر دم نگاهی بی پناه

از غم دنیا و اندوه، دل به فریاد آمده
می طلبد از دلم هر لحظه راهی بی پناه

در میان جمع یاران، دل به عشقش بسته ام
می زند بر قلب من هر دم پناهی بی پناه

چون پرستو در هوایش دل به پرواز آمده
می نوازد قلب من هر دم نگاهی بی پناه

در شبی تاریک و تنها، نور مهتابی رسید
می درخشد در دلم همچون سپاهی بی پناه

هر که با عشق و محبت زیست، آزاد است او
می گشاید بال خود هر دم به راهی بی پناه

در مسیر زندگی با عشق باید زیست کرد
می برد هر موج دل را سوی راهی بی پناه

چون که دریا را به موج و ساحلش پیوند هست
نیست ممکن دید دریا را ز راهی بی پناه

هر که دل بر عشق یاری بست و از خود شد رها
می شود از بند هر غم و فغان و آهی بی پناه

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن