شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
کاش من با تو قرنطینه شوم،حال کنمو سر انجام تو را عاشق و اغفال کنم...
زندان اگر آغوش تو، سلول تو بازوستبه به... که چه بندی، چه قرنطینه ی نابی...
روزی ۱۰تومن میذارم کنار ...به امید این که قرنطینه تموم بشه و همه پیتزا فروشیای شهرو زخمی کنم...
قرنطینه کن مرا در آغوشتاین روز ها شدید نیازمند توام...
کدخدا گفته که از خانه کسی در نرودده قرنطینه و با قفل کسی ور نرود...
قرنطینه ام و دلتنگ تو......
در قرنطینه بی قرنطینه ،با هوا و بی هوا ،با بوسه و بی بوسه ،در آغوش و بی آغوش ،با بهانه و بی بهانه ،چه بخواهیم چه نخواهیمچه بمانیم چه بمیریم ،تو در من و من در توام ......
همتی کن درین برزخ و در خانه بمان جای شوخی نبود،محکم و مردانه بمانبی سبب نیست که این قائله در گسترشست در خیابان خبری نیست،پس کاشانه بمانگر قرنطینه شوی به که شوی طعمه ی مرگ جان شیرین نظری کن تو جانانه بمان...
اسفند ماهی جانتو قرنطینه هم که باشیپادشاه قلبمیتولدت مبارک...
انقدر اوضاع قرنطینه جدیه که الان حتی ابوریحان بیرونی هم داخله...
دیگر امیدی به دیدن ات نیستشهر را قرنطینه کرده اند آفتاب نورش را مضایقه کردهو سردی خراشنده ایپوستِ دل را می کاود!بیماری بسیار مهلک استآناننمی یارند چسباندن تصویر مرده گان بر دیوار شهرکه مخمصه ی دوران سخت در پیش استاز این سوی دنیا تا آن طرفرقت ملال و مرگگریبان چاک کرده استچه تو پوست ات سفید و چه زردبرای همههمه چیز سیاه است و سیاه!!دیگرامیدی به دیدارمان نیست..برای ما که نه غاری داریمتا بخزیم در آنونه خواب...
تب دارم در عشق تو ذوب است تنم از بغض تو پر شده گلو و دهنمدر قلب تو می شوم قرنطینه که منآلوده به ویروس < تو را خواستنم >...
کاش مارو با اونایی کهدوسشون داریم قرنطینه میکردن...
قرنطینه شد/بوسه/دنیا حیران...