پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مثل آسمونِ ابری ای که دلتنگِ خورشیده،مثل ابری که دلتنگِ بارونه،مثل باغچه ای که دلتنگِ گلاشه،مثل درختی که زمستون ریشه دوونده تو وجودشو الان، دلش برگای سبزش رو میخواد،مثل پرنده ای که بال هاش زخمی ان و دلتنگِ پروازه،مثل خونه ی متروکه ای که سال هاست دلتنگِ اینه که صدای خنده توش بپیچه،مثل کوچمون که دلش برای قدم هات لک زده،مثل دستام که بهونه گیریِ دستات رو میکنن،مثل چشمام که ازم سراغِ دیدنت رو میگیرن،مثل من.. مثل منی که دلتنگِ خ...
قرنطینه ام و دلتنگ تو......