زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
علی معصومی (تعدادی از سروده های بعد از ۱۳۹۹)
این صفحه تعدادی از شعرهای سروده شده از سال ۱۳۹۹ اینجانب را شامل است.امیدوارم با خواندن این آثار حال دلتان بهتر شود.
چند رباعی ۳
◇۱۳
سرگرم که ای، دلبری از یادت رفت؟
یا سرخوشی سرسری، از یادت رفت
این شاخه پژمرده، دلی حیران است
گفتیکه خودت میخری، از یادت رفت؟
♤♤♤
◇۱۴
زیبای پر از ترانه، در بند که ای؟
لبریز بهانه و شکرخند که ای؟
ای کوه پر از شراره اینب...
متن علی معصومی
جام تجلی
خراب و عاشق و دیوانه حسینم من
مرید مکتب سلطان عالمینم من
مرا به مشهد دلدلدگی خبر دادند
کبوتر حرم شمس مشرقینم من
طلوع صبح قشنگی گرفته جانم را
غبار صحن دلآرای کاظمینم من
به شوق جام تجلی همیشه سرمستم
خمار باده ی صهبای نشئتینم من...
متن علی معصومی
سلاله گل ها
روزی که روی خاک زمین آشیانه من شد
چیزی شبیه کوه وزین بار شانه من شد
سیاره ای که رشته ای از طره های عالم بود
بین مدار شک و یقین بام و خانه من شد
آنجا که ذره ذره هستی شکسته تر میشد
منظومه های خلد برین بیکرانه من شد
باران ...
متن علی معصومی
سر می نهم
روزی اگر نفس بکشم در هوای تو
در بامداد قصه ی پر ماجرای تو
پر میزنم کبوترانه به رویای آسمان
دل میزنم به ساحت حول و ولای تو
طی می شود مسیر قرون نرفته ام
در پیچ و تاب واهمه ها پا به پای تو
بیهوده دل به پرتو مهرت نبسته ام
ما را نیافریده...
متن شعر
چند دوبیتی۲
◇۹
یاری نما که ببینم جمال تو
یا با خبر شوم از اصل حال تو
ممنوعه ای شده ای در مقابلم
کی لذتی برم از سیب کال تو؟
♤♤♤
◇۱۰
تو تنهایی و من تنهاتر از تو
کجا یابم کسی زیباتر از تو
نمی بینم میان این همه گل
که باشد...
متن علی معصومی
گل اندام
بگذار دلم در قفس و دام تو باشد
بیچاره هر غمزه بادام تو باشد
تا در سر مژگان سیاهت خبری هست
سرگرم تو باشد، سر پیغام تو باشد
رسوائی اگر بردن نام گل سرخ است
بگذار جهانی همه بدنام تو باشد
من کفتر جلدم که مقدر شده انگار
روز...
متن علی معصومی
به آن یار ندیده
(موشح)
به گندمزار خواهم داد پیغام بهارت را
هوای دلپذیر و باغ سرسبز انارت را
اگرچه مثل تاکی سر به دیوار هوس داری
نمی دانم که می نوشد شراب زهرمارت را
یکایک صفحه های دفتر جامانده را خواندم
از آن روزی که گفتی قصه ایل ...
متن علی معصومی
حیف است
حیف است همراه پرستو ها نباشی
جویای حال بره آهوها نباشی
با موج موج نقره های نور ماهت
در ساحل دریاچه ی قوها نباشی
با ازدحام رقص بال شاپرک ها
حیف است لای عطر شببو ها نباشی
صد سومنات از چشم بادامت نوشتم
تا بی خبر از حال هن...
متن علی معصومی
اوج دغدغه
دوباره زد به سرم تا بهانه ام باشی
مسیر صبح امید و نشانه ام باشی
به جای زمزمه های نهفته در گوشم
سرود و نغمه تار و ترانه ام باشی
اجازه می دهی آیا به رسم همراهی-
به اشتیاق دلم روی شانه ام باشی؟
کبوترانه تر از آرزوی خوشبختی...
متن علی معصومی
بودن با تو
روزی سرت وابسته دیوانه ها بود
مرغ دلت درگیر دام و دانه ها بود
شبگرد تنهای بلند آوازه بودی
مهتاب رویت بر سر ویرانه ها بود
هی پیله میکردی که عاشق تر بمانی
توی سرت رویایی از پروانه ها بود
یادش بخیر آنجا که گاهی گاهگاهی
...
متن علی معصومی
رضا
لطف تو شد شامل حالم رضا
داده هوای تو مجالم رضا
تا بزنم بوسه به درگاه عشق
مانده در این فکر و خیالم رضا
ذره صفت خاک درت می شوم
تا بدهی خود پر و بالم رضا
مشرق امید هویدا تویی
گرچه که من رو به زوالم رضا
نغمه ی نقاره صحن تو ...
متن علی معصومی
مکافاتبه
به غارت بردی آخر حاصل بی اعتبارم را
به ضرب تیر رسوائی درآوردی دمارم را
به شهد شادکامی شوکران درد افزودی
سیه کردی تمام لحظه های روزگارم را
به جای مهربانی با ستم کردی مکافاتم
فزون کردی دمادم غصه های بیشمارم را
تو ای دنیا ن...
متن علی معصومی
خط پایان
دست در دستم بده تا از خیابان بگذریم
کوچه کوچه زیر چتر خیس باران بگذریم
سایبان ها را رها کن زیر سقف آسمان
شاید از سرچشمه خورشید تابان بگذریم
ماه فروردین گذشت و مژده خرداد داد
تا کنار مهر و شهریور از آبان بگذریم
در قطار زن...
متن علی معصومی
در آسمان صلح و صفا
ما شعله های حادثه دربر کشیده ایم
بر سینه های یخ زده خنجر کشیده ایم
تا پهنه های آبی دریای بی کران
دور از خیال واهمه لنگر کشیده ایم
چون صخره این و نعره ایام رفته را
در موجکوب ساحل باور کشیده ایم
ما را حواله با شب ...
متن شعر
سالانه های من
شب آمد و سکوت غریبانه های من
باران گرفته غربت ویرانه های من
من ماندم و خیال تو و حسرت وصال
ماهیکه دل سپرده به افسانه های من
بار غمی به دوش خودم می کشم ولی
یاد تو ماند و زخم سر شانه های من
رفتی و عطر زنبقت از خاطرم نرف...
متن علی معصومی
توتم
تو شهرآشوب زیباچهره چیزی کم نداری که
پری رخساره ای، دلشوره ی آدم نداری که
تو با حسن خدادادت جهان را زیر سر داری
خدا را شکر می گویم تو اصلا غم نداری که
سحر با مهر تابانی و شب با ماه رقصانی
تو کار دیگری در صحنه ی عالم نداری که
...
متن علی معصومی
به گمانم خدا خودش میخواست
(میلاد حضرت امام رضا ع)
بگمانم خدا خودش میخواست که رضائی برای او باشد
قبله ی دیگری مهیا کرد تا صفایی برای او باشد
از دل عاشقان دیرینش یا رضا یا رضا شنیدن داشت
مشهدی دلبرانه بر پا کرد که صذائی برای او باشد
هر پ...
متن علی معصومی
چشمت
سرشار تو گردیدم و دیوانه چشمت
کی می دهی ام راه به کاشانه چشمت
ای کاش خراب تو شوم تا که بسازند
اهل نظر از غمزه مستانه چشمت
یک عمر به قدقامت اندام تو ماندم
تا بشنوم از قصه و افسانه چشمت
تدبیر چه داری که به آتش زده انگار
دنیای م...
متن علی معصومی
نقل محفل
بازوانت را به دور گردنم بسپار عشق
ای پگاه آرزوها... گوهر اسرار عشق
شعله در جانم چه میریزی که کوه آتشم
می گدازم با شرار خویشتن هربار عشق
نامی از ما می بری و حکم صادر می کنی
ما که حلق آویز هستیم از طناب دار عشق
بر نمی داری...
متن علی معصومی
مهر آفرین
تو از همه به حال دلم آشناتری
در استان باور من از همه سری
گل ها نشان فصل بهارند هرکدام
اما میان این همه تو چیز دیگری
مهر آفرین آینه ها شد نگاه تو
سرچشمه های آب زلالی و دلبری
ای عشق نازنین به خداوندی خدا
شیرین بیان و ن...
متن علی معصومی
هورا نکشید
بعد تو پنجره تصویر تماشا نکشید
صبح باران زده ساحل دریا نکشید
عکسی از اختر شب های تبآلود کویر
شانه ای را به سر پوپک صحرا نکشید
در و دیوار همه شاهد و ناظر هستند
قاب دلتنگ مرا آینه حتی نکشید
ای بنازم به سر کوچه شبگردی ها
...
متن علی معصومی
سکوتم از رضایت نیست
تو آخر حاصل عمر مرا بر باد خواهی داد
مرام بی وفائی را به عالم یاد خواهی داد
سر شبپرسه های گاه و بیگاه تو فهمیدم
نشان آشیانم را به هر صیاد خواهی داد
من آزادم ولی چشم هوسناک تو می گوید
دلم را ذره ذره دست استبداد خو...
متن علی معصومی
حس میکنم
ای عشق باور میکنم آوازه ات را
نقش و نگار و جلوه شیرازه ات را
با هر نفس در بامداد آرزو ها
حس میکنم در سینه عطر تازه ات را
مثل پر شالی که در دستان بادی
با هر نسیمی خلسه خمیازه ات را
گم می کنم اما میان زورق خود
پهنای اقیانوسیِ ا...
متن علی معصومی
حاشا کردنی نیست
گم کرده ای چیزیکه پیدا کردنی نیست
حرف دلی داری که معنا کردنی نیست
در صفحه اسرار گاهی می شود که
هر مطلبی پائین و بالا کردنی نیست
صد آسمان باران روایت می کند که
هر برکه خشکیده دریا کردنی نیست
ای بخت خواب آلوده تدبیر چه دا...
متن علی معصومی
هیچ ِ هیچم
زرد زردم مثل برگی در خزان روزگار
سرد سردم چون تگرگ آباد بی مرز و حصار
گرچه میچرخم به دور خویشتن بی واهمه
هیچِ هیچم چون حبابی در هجوم آبشار
هر سحر پیغام شادی میدهد خورشید و من
گیج گیجم مثل اعدامی که پای چوب دار
بسکه با هر قاص...
متن علی معصومی
خودرو شاسی
در محضر وجدان سخن از آتیه گفتند
تعلیم چه گویم؟ کمی از تزکیه گفتند
هی نام حسن برده و هی صحبت اکبر
از مادر صغری و هم از عالیه گفتند
از شوکت ایمان که پی لقمه نان رفت
از آتش و فردوس و سر غاشیه گفتند
بودارتر از خودرو شاسی ته مجلس...
متن علی معصومی
در شهادت امام صادق علیه السلام
خریده جان جهان علم بی شمارش را
بهای دانش و گنجینه ی عیارش را
هرآنکه همدم دانشوران دوران شد
شنیده قصه شیرین روزگارش را
چشیده شهد حلاوت کسیکه میداند
نشان عطر گل و باغ لاله زارش را
دلیکه آیه صدق و صفا و زیبا...
متن علی معصومی
کوچه بی تو بودن
بدون تو هیچ اعتباری ندارم
به دنیای بیهوده کاری ندارم
چرا که نباشی همه هیچ هیچم
رگ و ریشه، ایل و تباری ندارم
من از کوچه بی تو بودن عزیزم
تمنای گشت و گذاری ندارم
کفایت کند سرخی چهره گل
نیازی به سیب و اناری ندارم
به رو...
متن علی موسوی
بوف کور می سازم
دوباره حوصله ات را صبور می سازم
به چشم آینه نقش بلور می سازم
در امتداد شفق از طلایه های سحر
نگاه پنجره را غرق نور می سازم
پگاه روشن دیدارمان چه نزدیک است
به اشک نافله صبحی نمور می سازم
برای فصل بهار و سرود و همراهی
به ...
متن شعر
ماه و پلنگ
صدا کن مرا مهربان! با صدای قشنگت
به نجوای آهسته و لهجه شوخ و شنگت
بخندان به شیرین زبانی و سِحر کلامی
به تسخیر چشمان و ابروی زبر و زرنگت
بپیچان دمی غصه های دلم را به مهری
بگیران لبم را به نوشین لب های تنگت
بلغزان بر و دوش لبر...
متن شعر
ادامه