سلاله گل ها
روزی که روی خاک زمین آشیانه من شد
چیزی شبیه کوه وزین بار شانه من شد
سیاره ای که رشته ای از طره های عالم بود
بین مدار شک و یقین بام و خانه من شد
آنجا که ذره ذره هستی شکسته تر میشد
منظومه های خلد برین بیکرانه من شد
باران سیل حادثه ها بی بهانه می بارید
رعدی به اضطراب و طنین تازیانه من شد
بند دلم گسسته شد از جام بزم بد عهدی
بال و پرم شکسته این دام و دانه من شد
وقتی که رانده می شدم از مرز و بوم زیبایی
خطی نوشته روی نگین تک نشانه من شد
نام تو بود و رایحه ای از سلاله ی گل ها
نجوای عاشقانه ترین غم ترانه من شد
♤♤♤
✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR