کوچه بی تو بودن
بدون تو هیچ اعتباری ندارم
به دنیای بیهوده کاری ندارم
چرا که نباشی همه هیچ هیچم
رگ و ریشه، ایل و تباری ندارم
من از کوچه بی تو بودن عزیزم
تمنای گشت و گذاری ندارم
کفایت کند سرخی چهره گل
نیازی به سیب و اناری ندارم
به روز ازل باختم هستی ام را
به سر اشتیاق قماری ندارم
خزان و زمستان تفاوت چه دارد
منی را که فصل بهاری ندارم ؟
طلای وجود تو را دارم ای جان
اگر ادعای عیاری ندارم
♤♤♤
✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR