سالانه های من
شب آمد و سکوت غریبانه های من
باران گرفته غربت ویرانه های من
من ماندم و خیال تو و حسرت وصال
ماهیکه دل سپرده به افسانه های من
بار غمی به دوش خودم می کشم ولی
یاد تو ماند و زخم سر شانه های من
رفتی و عطر زنبقت از خاطرم نرفت
ای کاکلت شکوفه ی پروانه های من
یاد از بهار و سبزه و گل می کنم دریغ
طی میشود بدون تو سالانه های من
♤♤♤
✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR