زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی غلامعلیشاهی
منم که در دل شب ها به ماه ناز کنم
به هر ستاره ز چشمان خود نیاز کنم
منم که در دل طوفان به عشق می رقصم
به هر نسیم ز جان خویش عشق باز کنم
منم که در دل صحرا به گلستان رسم
به هر گل از دل خود عطر و بوی راز کنم
منم که با دل خود در سک...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ما در غم زمانه به هر سو دویده ایم
از عمر خویش قصه به هر جا شنیده ایم
در کوچه های تنگ، به دنبال نور صبح
چون سایه های شب به هر گوشه خزیده ایم
در جستجوی عشق، به هر راه رفته ایم
در باغ آرزو گل امید چیده ایم
چون موج های دریا، به سا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ما به دل امید دیدار تو داشتیم
خود خیال بود آنچه ما انگاشتیم
در ره عشق تو بی پروا دویدیم
لیک در پایان راه، تنها کاشتیم
چون نسیم صبحگاهی در گذر
دل به بوی زلف یار افراشتیم
هر نگاهت قصه ای از مهر بود
ما به شوق آن نگاه، دل بگذاش...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل در هوای یار سفر کرد ناگهان
رفت از برم به کوی دلدار بی امان
چون باد صبحگاهی به گلزار عشق رفت
گل های سرخ عشق شکفتند در جهان
چشمم به راه اوست که باز آید از سفر
با بوی زلف اوست که پر شد همه مکان
ای دل صبور باش که او باز می رسد ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در این شب های تاریک و خروسی
به یادش دل سپارم با خلوصی
نسیمی از سر زلفش گذر کرد
که پر کرد از عطرش هر نفوسی
به یادش دل به دریا می زنم من
که شاید یابم از او ردپوسی
به چشمانش اگر نوری نبینم
بمانم در خیال آن جلوسی
به هر لحظ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در این دشت بی پایان سفر کن
که شاید یابی از دل ها خبر کن
به هر سو باد را همراز خود گیر
ز راز عاشقان با او حذر کن
به گلزار خیال انگیز بنگر
ز بوی یاسمن جان تازه تر کن
چو مهتابی که بر دریا بتابد
دل از امواج غم آزادتر کن
اگ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به جز این دل ندارم آرزویی
که باشد همدم دل ماه رویی
اگر اشکم بریزم چون به دریا
نماند در دلم هیچ گفت وگویی
به یادش هر شبی تا صبح بیدار
نماند در دلم هیچ جست وجویی
به زلفش دل سپردم بی بهانه
که باشد در دلم مهر و نکویی
به لب...
متن مهدی غلامعلی شاهی
مرا می بینی و هر لحظه افزون می کنی دردم
تو را می بینم و عشقت به جانم می شود مرهم
چو ماهی در شب تاریک، می تابی به چشم من
ز نور روی تو روشن شود هر گوشه از عالم
ز چشمانت شرار عشق می ریزد بر دل خسته
تو را دیدن مرا هر بار می سوزاند از م...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای جلوه گر ز روی تو، خورشید آسمان
پنهان ز چشم ما شده، آن ماه جاودان
در وصف حسن بی حد تو، شعر ناتمام
هر واژه ام چو قطره ای از بحر بی کران
چون لاله در بهار تو، گل های باغ عشق
در هر نگاه تو بود، صد جلوه ی نهان
ای باغبان دل، ز تو ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در سایه سار عشق تو، دل بی پناه و خسته ام
ای ماه تابان در شبم، آن نور و ماه و شسته ام
در کوچه های بی کسی، گم کرده ام راه و نشان
ای آشنا در غربتم، آن مهر و ماه و بسته ام
چون موج دریا در دلم، طوفان عشقت می وزد
ای ساحل آرامشم، آن بند و...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در سایه ی مهتاب شب، دل بی قرار من کجاست
جانم ز دست رفت و دل، آرام یار من کجاست
در کوچه های خاطره، گم کرده ام نشان خود
هر گوشه ای فتنه گری، هجران نگار من کجاست
در باغ رویای تو من، گل های عشق را به بر
اما ز بوی عطر تو، بستان و کار من...
متن مهدی غلامعلی شاهی
چهره اش چون گل سرخ، دل به اغوا ببرد
با نگاهی ز سرِ مهر، مرا تا ببرد
در دل شب به خیالش همه جا در پرواز
ماه تابان ز ره عشق، مرا وا ببرد
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود این دل شیدا ببرد
خاطراتش همه جا با من و در جان...
متن مهدی غلامعلی شاهی
چشم او چون کهکشان، دل به تماشا دارد
با نگاهش دل من را به چه سودا دارد
در دل شب به خیالش همه جا در پرواز
ماه تابان ز ره دور به دل جا دارد
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود این دل شیدا دارد
خاطراتش همه جا با من و در ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ماه رویش به شب تار دلم نور آورد
دل دیوانه ی من را به سرش شور آورد
صبح و شب در پی او گشته ام حیران و مست
که مگر بار دگر عشق به دل جور آورد
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود این دل رنجور آورد
دیده ام خیره به راه است ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ماه تابان من از دور به سویم لبخند
دل شیدای مرا باز به دامش افکند
شب به یادش همه جا در تب و تابم مانده
چشم من خیره به راه است و دلم در پی بند
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود جان من از سوز و گزند
دل من بسته به زنجی...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ابر می بارد و من در تب و تابم ز هجر
چون کنم با دل شیدا و غم عشق و فجر؟
صبح و شب در پی او گشته ام حیران و مست
که مگر یابم از این عشق دل آزار گذر
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود قلب من از دوری و سحر
دل من بسته به زنجیر م...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ابر می بارد و من غرق خیالات یار
چون کنم با دل شیدا و غم عشق دچار؟
روزها می گذرد در طلبش بی ثمر
شب به یادش زدم آتش به دل و جان و قرار
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود قلب من از دوری یار
دل من بسته به زنجیر وفای او شده
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ابر می بارد و من در تب و تابم ز فراق
چون کنم با دل بی تاب و غم عشق نفاق؟
روز و شب در پی او گشته ام آواره و مست
که مگر یابم از این درد دل خود را وفاق
باد صبا بگذر از کوی یارم به وفا
تا رسانی به من آن بوی خوش و عطر و براق
دل من بسته ب...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ابر می بارد و دل غم زده ام بی قرار
چون کنم با غم دوری ز دلدار فرار؟
شب به یادش زدم آتش به دل و جان و تنم
روز و شب در طلبش گشته ام از خواب بیدار
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود قلب من از دوری یار
چشم من خیره به راه است ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در آسمان شب تو، مهتاب و من ستاره ام
در بزم وصل روی تو، من عاشق و نظاره ام
دل در هوای ناز تو، جان در تمنای تو
چون باده ای به دست تو، مست و خراب و چاره ام
ای دلبر خوش روی من، ای مونس و آرام جان
در محفل عاشق کشی، من بنده ی اشاره ام
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در آسمان عشق تو، ماهی و من ستاره ام
چون شب پره به گرد تو، گرمی و من نظاره ام
دل در گروی زلف تو، جان در هوای روی تو
چون باده ای به دست تو، مست و خراب و چاره ام
ای دلبر شیرین لبم، ای ساقی جان پرورم
در بزم عشق و عاشقی، من بنده ی اشاره...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تارم بی قرارم با توام
در هوای عشق تو سرگشته وارم با توام
چون نسیم صبحگاهان بر دلم بنشسته ای
در میان باغ جانم بی خمارم با توام
هر کجا روی تو باشی، من همان جا می روم
در رهت جان می سپارم، بی گذارم با توام
چشم من در ج...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در شب آرام دلم یاد تو را می جوید
ماه در آینه ام عکس تو را می بوید
دل من در هوس روی تو حیران شده است
چون کبوتر که به دنبال افق پر می پوید
چشم تو چشمه ساری است ز لطف و ز صفا
که دل تشنه من از عطش آن می روید
بوی زلفت به نسیم سحری ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در هوای تو دلم غرق به دریا شده است
چشم بر راه تو دارم که چه زیبا شده است
دل من بسته به زنجیر نگاهت هر دم
همچو مرغی به قفس حسرت و سودا شده است
زلف تو سلسله ای بود که بر جانم بست
و ز این بند دل من واله و شیدا شده است
چشم تو چشمه...
متن مهدی
در هوای رخ تو دل به تماشا دارم
چشم بر راه تو و عشق تو پیدا دارم
دل من بسته به زنجیر محبت شده است
همچو مرغی به قفس حسرت و سودا دارم
زلف تو سلسله ای بود که بر جانم بست
و ز این بند گرفتار و تمنّا دارم
چشم تو چشمه ای از نور و صفا ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به هوای رخ تو مست و پریشان شده ام
چون نسیمی به گلستان تو حیران شده ام
دل دیوانه من بسته به زنجیر غمت
همچو مرغی به قفس غرق به طوفان شده ام
زلف تو سلسله ای بود که بر پای دلم
بست و از عشق تو در بند و به زندان شده ام
چشم تو چشمه ا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به دل از عشق تو دارم گله چندان که مپرس
که ز هجرت شده ام بی دل و حیران که مپرس
دل من در طلبت بی سر و سامان شده است
چشم من از غم تو اشک فشانان که مپرس
به هوای رخ تو در شب تاریک دلم
گشته ام بی خود و بی تاب و پریشان که مپرس
هر کجا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب به یاد او تنها
قصه ی عشق را کنم معنا
هر کجا بوی یار می آید
دل ز شوقش به رقص و غوغا
در هوای وصال او هر دم
پای جان را سپرده ام بی پروا
با نگاهی ز مهر و لطف او
زندگی را کنم پر از رویا
در ره عشق او ز هر چه هست
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب ستاره ای دارم
نور او را به دیده می بارم
در هوای وصال دلدارم
پای جان را به عشق بسپارم
هر کجا بوی یار می آید
دل ز شوقش به رقص می آرم
در ره عشق او ز هر چه هست
دل به دریا زدم که بردارم
با نگاهش ز جان و دل هر دم
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
شور عشقی چشیده ام که مپرس
در دل شب دویده ام که مپرس
در هوای وصال او هر دم
پای دل را بریده ام که مپرس
در غم هجر یار جانانه
اشک ها را چکیده ام که مپرس
در ره عشق او به صد امید
هر چه بود آفریده ام که مپرس
در دل شب به یاد ا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ادامه