در شب آرام دلم یاد تو را می جوید
ماه در آینه ام عکس تو را می بوید
دل من در هوس روی تو حیران شده است
چون کبوتر که به دنبال افق پر می پوید
چشم تو چشمه ساری است ز لطف و ز صفا
که دل تشنه من از عطش آن می روید
بوی زلفت به نسیم سحری می پیچد
و دل از شوق وصالت به تپش می جوشد
هر کجا می نگرم، نقش تو در جان من است
که ز عشق تو دلم قصه به عالم گوید
دل به دریا زده ام تا که تو را یابم باز
ای که آرام دلم در دل طوفان جوید
با خیالت شب و روزم همه رنگین شده است
که ز عشقت دل من نغمه سرایی پوید
در دعا دست به سوی آسمان می گیرم
که تو را باز ببینم، دل من این می گوید
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR