شور عشقی چشیده ام که مپرس
در دل شب دویده ام که مپرس
در هوای وصال او هر دم
پای دل را بریده ام که مپرس
در غم هجر یار جانانه
اشک ها را چکیده ام که مپرس
در ره عشق او به صد امید
هر چه بود آفریده ام که مپرس
در دل شب به یاد او تنها
قصه ها من شنیده ام که مپرس
در هوای نگاه گرم او
راز دل را خریده ام که مپرس
با خیالش به بام دل هر شب
ماه و اختر گزیده ام که مپرس
در ره او ز هر چه غیر او
دست دل را کشیده ام که مپرس
گر چه دور است راه و منزل او
با امیدی رسیده ام که مپرس
در دل شب ز شوق دیدارش
آرزویی پروریده ام که مپرس
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR