زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ابر می بارد و دل غم زده ام بی قرار
چون کنم با غم دوری ز دلدار فرار؟

شب به یادش زدم آتش به دل و جان و تنم
روز و شب در طلبش گشته ام از خواب بیدار

ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود قلب من از دوری یار

چشم من خیره به راه است و دلم در تب و تاب
که بیاید ز ره دور، به دیدارم یار

ای دل عاشق و شیدا، چه کنم با غم عشق؟
که ز هجران رخ یار شده ام زار و نزار

هر چه کردم که فراموش کنم یادش را
نشد از خاطر من عشق دل آزار کنار

در خیالم همه شب با رخ او راز کنم
صبح گردد و بمانم به همان حال و قرار

دل من بسته به زنجیر وفای او شده
که دگر نیست مرا طاقت این بند و حصار

گر بیاید ز ره دور، به چشمانم نور
تا که روشن شود این دیده ی تاریک و خمار

ابر می بارد و من چشم به راهش ماندم
که بیاید ز ره عشق، به پایان انتظار

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن