جاذبه عشق..
زیبایی مهتاب در این است
چون جاذبه عشق همین است...
آواره ترینم..
ای موی پریشان شده احوال من حیران
چندیست که در چشم تو آواره ترینم...
صورت زیبا..
بخشنده تر از روی تو هرگز ندیدم
آن صورت زیبای که در جان من افتاد...
دل آرام گرفت..
حکم دل بود..
که بعد از تو دل آرام گرفت...
سجود تو..
دلتنگیم بهانه ایست در نبود تو
عاشق که باشد.؟
که نکند
آن سجود تو.....
از چشم تو می روید..
هنوز هم می درخشد بر تارک آبرویت
آن زلف سیاهی که
از چشم تو می روید...
عاشقانه سیر شد..
متهم بودم به شادی
شادمانی پیر شد
پشت سلولی..
حقایق..
عاشقانه سیر شد...
نفس در نفس..
هرچه بگویم کم است چون نفست عشق بود
گر نفسی در نفس مانده از آن کشت بود...
عشق یعنی..
تکیه بر دستان تو
بوسه ای بر آن لب و چشمان تو...
من چویلم
ریشه در کوه دنا دارم
خانه ام در زیر برف و
رنگ و بوی آشنا دارم...
برگ ریواس..
برگ ریواسم و احساس تنم ریخت
وقتی که نسیم سحرت باد خزان شد...
افق زیباست..
اما دیدنش از قله زیباتر
به مناسبت روز مهندس...
آرمیده ست..
باران مهربانیست
کز آسمان چکیده ست
چون بوسه بر لب دوست
خشت ست..
آرمیده ست...
هنوز..
پدرم رفت و نگاهم به نگاهش هنوز
قاب دیوار دلست.. خنده نابش هنوز...
چشم دل..
گفتم که شور عشق ست در این شبای مهتاب
گفتا که چشم باید
بیند هزار شب تاب...
دربدر..
گفتی بیا و در تاریکی غم را بدر کنیم
نیامدی.!
غم آمد و تاریکی
ما هم دربدر شدیم...
شیدایی..
من ماندم و تنهایی در این شب رویایی
رویای تو با جانم کرده ست چه شیدایی...
عن قریب..
آنها که عشق را به صلیب میکشند
عمریست..
مرده اند.
و درد عن قریب میکشند...