فراموش شدم..
بی سبب نیست که در چشم تو خاموش شدم
من همان شعر سپیدم..که فراموش شدم...
لبخند نگار..
باز میخواند پرستو باز می آید بهار
باز می کارد به لبها باز لبخند نگار...
هزار اندوه..
گاهی خزان پاییز
گاهی زمستانست
گاهی هزار اندوه
بر این گلستانست...
شب چهارده..
چی ماه شبی نور تو بر شاخه دمیده ست
عاشق چه شبی ست..نور امیدت رمیده ست...
از من سرود..
هزاران سپاس و هزاران درود
به چشمان زیبای که از من سرود...
مرا نیست هوش..
عقب افتادگانیم در رکاب دوست
تا دوست نخواند مرا نیست هوش...
مستی من..
شور و شوق تو دارد جهان هستی من
یک گوشه نظر از تو و آن مستی من...
پاییز بیاید..
یک قدم مانده که پاییز بیاید و هزار
بوسه بر چشم من و برگ درختان بزند...
شعر و شادی یا که خنده..
ای که زیبایی سرود عشق خوان
ای که در جان منی تو کشت آن...
باز دار..
یار خود خواندیم و افکار تو را چون راز دار
سینه ام آتش گرفت چشم و زبانم باز دار...
سه نقطه...
یعنی مطلب ناتمام است
شکوه شعر توست
چون بوسه ای...
بر چشم عام است...