شنبه , ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای فانوسِ بهاربه دیده خستگان بنشینبخوان که آوایتدور کند بدی ها رابه میانِ ما بیا وقلب های ما رابه انتهای بیابانِ سردِ اندوهانبه شهرِ سبزِ خداوندرهنمون گردان...
هفتم اردیبهشت، روز شکفتن گل ها،روز طلوع خورشید از پسِ ابرها،روز رنگارنگ شدنِ دنیا،روزِ تولدِ من!بهار در قلبم شکفته،گل های خیال در ذهنم نقاشی می شوند،و من در این دنیایِ رنگارنگ،به آرزوهایم پرواز می کنم.تولدم مبارک!...
بهار مگر چیست ؟! همین گلى ست که به خیال ِ نوازش تو بر سر انگشتان ِ من مى روید......
بهار با تو زیباست...
پُر شد تقویمِ باغ،از ردّ بهارپاییز، به قدرِ یک سَرِسوزن شدرضاحدادیان ۱۴۰۳/۱/۲۰...
عطر تنتاز هرکجا گذشتبهار شد!...
بهار شد،سبزه رویید،شکوفه شکفت،بلبل خواند،پرستو شاد،چلچله از سبزه زار گفت.قرقاول خوش آواز،هلهله در گلستان،زنبور پروانه سرخوش،رقص گل ها در باد،گل شیپوری تناز.روییده اند بنفشه ها،پامچال زیبا،عطر گل ها درهوا،کودکان غرق در رویا،مادران در تقلا،اما ...پدری غمگین و تنها،پدری خسته،گاه و بیگاه،پدری گریان،لیک در خفا.من گاهی می اندیشیدم،که نکند بهار هم،اگر می توانست،به خانه ی ما سر نمی زند!باغچه را دل...
🌿چه خوب استچه خوب است که با تمام رنج هایی که روحم را می خراشد، هنوز ابر امید، طراوت بر سرم می بارد و چشمه ذوقم می تراودچه خوب است که کمی بعد از شبیخون یاس و فرو ریختن ناگزیر، باز بر می خیزم، گرد و غبار را می تکاندم ، برانگیخته می شوم، سامان می یابم،آواز می خوانم و با سرانگشتان زنانگی، هنرها می آفرینمچه خوب است که بعد از هر زمستان ، بهاری از درون، مرا به شکفتن وا می دارد...چه خوب است که همواره از پشت حصار عشق، دنیا را به تم...
به باز آمدنت چنان دلخوشم که طفلی به صبح عید پرستویی به ظهر بهار و من به دیدن تو چنان در آینه ات مشغولم که جهان از کنارم می گذرد بی آنکه سر برگردانم...
و آن بهار، و آن وَهمِ سبز رنگکه بر دریچه گذر داشت، با دلم می گفت:«نگاه کن!تو هیچ گاه پیش نرفتیتو فرو رفتی»...
چرا می شود در بهار همپاییز بوداما نه به اندازه دلتنگیاندوهش تو را می کشدنفیسه اسلامی فرنام هنری:نفیسه سکوت...
مگر بهار را دزدیده اندکه هرچه می رویم به لبخند نمی رسیم ؟...
باغ و بهاری که امروز به حیاطم آمده از باران اشک دیروزم،جوانه زده که اگر تبر زدی، تیغت ملامت! من سبز سبزم....
صبح بهاری، زمین را از خواب بیدار می کندبوی گل و شادی، در هوای تازه می پیچدلاله ها در گلخانه خود آواز سر می دهندو نسیم آرام، نغمه آنها را به گوش می رسانددرختان انار، سیب و گردو به رقص درآمده اندو آسمان با نور خورشید، رنگین کمانی از نور خلق کرده استآفتاب با نوازش زمین، آن را از خواب بیدار می کندو از هر سو، زیبایی و زندگی جاری می شود...
عاشقان، عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر ؟از بهار، از گل و باغ و بوی باران، چه خبر؟ چه خبر از بهاران؟_برشی از ترانه...
جاودانه ترین بهارلذت دیدار توستبیا با عطر نفس هایتمرا به صرف عشقمهمان کنتا که در آستانه یاین فصل سبزشکوفه ی احساس مان راجشن بگیریممجید رفیع زاد...
باران بهاری، نسیم را به مهمانی طبیعت می آوردشکوفه ها کلاهی سپید بر روی شاخه های درختان هستندقطرات شبنم بر گلبرگ ها، همچون الماس های طبیعی می درخشندسیاهی درونت را با نفس کشیدن هوای بارانی تطهیر کن...
نور چشم من کجایی؟ماه تمام می شود، اشک های کوچه ها خشک شدند.گل ها دیگر بو و رنگی ندارند،تو کجایی...؟!تو کجایی که بهار نمی آید؟در سکوت تاریک، صدای پایان می آید،خستگی در دل هر باران می پوسیدباد بهار را به خود می برد و منتنها در این خزان غمگین باقی مانده ام.تو کجایی ...؟!تو کجایی که بهار نمی آید؟آسمان پوچ و خالی از نور است،خورشید در غروب گم شده است.دل من در این تنهایی سرگردان است تو کجایی...!؟تو کجایی که بهار نمی آید...
از میان قلب من شکوفه ای جوانه زددر دلم ندایی آمد که بهار رسیده است...
هوای بهار، از رویاها پا به هستی می نهدنسیمی خوشبو، با تَرَنُّمی دلنشین، به ما می رسدشکوفه ها با نغمه های شاد، به خنده ی گل ها می پیوندندو زمین، با زمزمه ی پرندگان، جان می گیردآسمان آبی، صاف و بی غبارباغ ها و چمنزارها، در رقص آهنگ بهاریصبحگاهان، با تابش خورشید درخشان و دل انگیزهمه چیز، در آغوش بهار، جانی دوباره می یابد...
سال نو آمد به یمنِ جشنِ نوروز و بهارسبز بادت حال و پرِ لبخند و نیکو روزگار...
درختان گیلاس، با شکوفه های سفید،به مانند فرشتگانی، در آسمانِ آبی پریدند.نسیم لطیف، عطرِ شکوفه ها را به مشام می رساند،و حسِ شادابی و طراوت، در جانِ آدمی می نشاند....
دلا غمین مباش و تقدیرت را تاب بیاور بهارِ نو دوباره باز پس می دهد هر آنچه را که زمستان از تو ربود...
این همیشه ها و بیشه هااین همه بهار و این همه بهشت..این همه بلوغ باغ و بذر و کشت ..در نگاه من ..پر نمی کند جای خالی تو را .....
بهار خیابان ها را زیباتر کرده استواژه ها را خوشحال خوشحالآدم ها هم کیفشان کوک استاما توچی؟نیستیو من همچنان چشم هایم را می بندم! مهدیه باریکانی...
نغمه ی عشق و شور و حالِ شاعر در بهارِ هستی، نغمه ی دلنشینِ شاعر...
بهاری، گل به شوق تو می روید...!آریا ابراهیمی...
بهار، فرصتی است برای بار دیگر آغاز کردن سال نو مبارک...
آخرین برگ از دفتر زمستانورق می خوردو رایحه ی مهراز انتهای کوچه ی اسفندبه مشام می رسددیگر گذشتآن ازدحام دلشوره های تلخو آن نیمکت های پوشیده از برفاینک بهارمژده ی حلاوت نگاهت رابه قلبم می دهدتا به شکرانه ی این عشقترنم باران رابه نظاره بنشینیمسال جدید بر شما مبارک باد علیرضا ماشاالله زاده...
همانطور که نسیم بهاری آرام بر می خیزد و شکوفه های رنگارنگ درختان به زیبایی باز می شوند، این فرصت را غنیمت شمرده و عید نوروز را به شما، ایرانیان عزیز و فرهیخته، پیشاپیش شادباش می گویم. امیدوارم که سال جدید، سالی پر از موفقیت های بزرگ و لحظات خوش برایتان باشد....
گیلاسِ هستی، شکوفه بارانبهارِ دل ها، شاد و خندان...
مست و غزل خوان زد، حلقه به در نوروز!! چهره گشاید بهار، روز من است امروز چشمه به جو آمد، مِی به سبو آمد از نفسِ حافظ، فالِ نکو آمد مژده ی عید آمد، بختِ سعید آمد مشتِ زمین وا شد!سبزه پدید آمد نوروز باستانی مبارک...
صدای پای گل میاد! وا میشه چشم گلدونابر بهاری میخونه شعر بلند بارونعید تو، عید من عید همه مبارکمهمونی بهاره بهارتون مبارک…_برشی از ترانه...
آخرین برگ از دفتر زمستانورق می خوردو رایحه ی مهراز انتهای کوچه ی اسفندبه مشام می رسددیگر گذشتآن ازدحام دلشوره های تلخو آن نیمکت های پوشیده از برفاینک بهارمژده ی حلاوت نگاهت رابه قلبم می دهدتا به شکرانه ی این عشقترنم باران رابه نظاره بنشینیممجید رفیع زاد...
کار گل و سبزه، بوسه و تبریک است از دور صدای نغمه و موزیک است وا کن همه ی پنجره ها را به نسیم لبخند بزن که سالِ نو نزدیک است...
بریز ای ابر در گوشم، طنینِ سازِ باران را بر آور از دلِ این خاکِ تیرهسبزه ی باغ بهاران را ،سبزه ی باغ بهاران رازمستان آب شد از شرمِ نوروز بهاران آمده امروز، نوروز... نوروز ...نوروز بریز ای ماهی کوچک تمام حجمِ دریا را درونِ تُنگِ فروردیندلم موسیقی بی وقت میخواهد دلم موسیقی بی وقت میخواهداز آن آواز های مانده در گوشِ صدف هاتازه کن دل بی قراران را، تازه کن دل بی قراران رابهاری کن هوای روزگاران را زمستان آب شد از شرمِ نوروزبه...
خواست بهار را بفهمد، جوانه زد...!آریا ابراهیمی...
تو نیستیو بهار صرفا جوک خنده داریست که مردم از آن می گویند!!!! مهدیه باریکانی...
بهار در رمضان آمد و بهاران شدشکوفه های اجابت نصیب باران شد قرین شدند بهار طبیعت و رمضان نسیم عشق وزید و گلاب باران شد اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
در انتظار بهار باششکوفه اى ،مرا به تو خواهد رساند......
در امتداد ساعت صفربه دیوار شب تکیه می دهمو بهار آمدنت راانتظار می کشمای کاش بودیصدای احساس قلبم رادر حصار بازوان تو می شنیدمتا ذره ذره ی وجودمعطر تو را می گرفتمجید رفیع زاد...
ای بهارِ دلنشین، ای روحِ زندگیبا آمدنت، جهان دوباره زنده شد...
لباسِ سفیدِ زمستان را بهار گلدوزی می کند....
بهار آمد و تو رفته ایای کاشای کاش بهار رفته بودو تو می آمدی...
در برگ ریزان، کودکی می گرید،نامش زمستان است!در یخبندان، صدای پای دختری به گوشم می رسد،نامش بهار است!در میان گلزارها، صدای بانویی را می شنوم،نامش تابستان است!در زیر تابش و گرمای شعله های آفتاب،صدای ناله های زنی شوهر مرده را می شنوم،نامش پاییز است...شعر: سوران ندارترجمه: زانا کوردستانی...
به تو گفتم : گنجشک کوچک من باشتا در بهار تو من درختی پر شکوفه شومو برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمدمن به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدممن به خوبی ها نگاه کردمچرا که تو خوبی و این همه اقرار هاستبزرگترین اقرارهاستمن به اقرارهایم نگاه کردمسال بد رفت و من زنده شدمتو لبخند زدی و من برخاستم...
برف ها آب می شوندبهار اماکبک ها را سربلند نمی کند...
مگر می شودخورشید را از آسمان تکاندکه تو را از من؟وقتیفرومی روم در رّدِ پای بهارمریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴...
چه لذتی داشت بهاراگر عشق با دست هایشگره دوری مان را باز می کردتو از جاده ی انتظار می رسیدیو پر مهرتر از بارانبر من می باریدیبذر دوست داشتنتدر باغچه ی سبز دلمجوانه می زدو آنگاه شکوفه های بوسه امبر روی لب هایت می نشستمجید رفیع زاد...
من، بر این ابری که این سان سوگواراشک بارد زار زاردل نمی سوزانم ای یاران، که فردا بی گماندر پی این گریه می خندد بهار. ارغوان می رقصد، از شوق گل افشانینسترن می تابد و باغ است نورانیبید، سرسبز و چمن، شاداب، مرغان مستِ مستگریه کن! ای ابر پربار زمستانیگریه کن زین بیشتر، تا باغ را فردا بخندانی! گفته بودند از پس هر گریه آخر خنده ای ستاین سخن بیهوده نیستزندگی مجموعه ای از اشک و لبخند استخنده ی شیرین فروردینبازتاب گریه ی پربا...