عشق یعنی..
تکیه بر دستان تو
بوسه ای بر آن لب و چشمان تو...
من چویلم
ریشه در کوه دنا دارم
خانه ام در زیر برف و
رنگ و بوی آشنا دارم...
برگ ریواس..
برگ ریواسم و احساس تنم ریخت
وقتی که نسیم سحرت باد خزان شد...
افق زیباست..
اما دیدنش از قله زیباتر
به مناسبت روز مهندس...
آرمیده ست..
باران مهربانیست
کز آسمان چکیده ست
چون بوسه بر لب دوست
خشت ست..
آرمیده ست...
هنوز..
پدرم رفت و نگاهم به نگاهش هنوز
قاب دیوار دلست.. خنده نابش هنوز...
چشم دل..
گفتم که شور عشق ست در این شبای مهتاب
گفتا که چشم باید
بیند هزار شب تاب...
دربدر..
گفتی بیا و در تاریکی غم را بدر کنیم
نیامدی.!
غم آمد و تاریکی
ما هم دربدر شدیم...
شیدایی..
من ماندم و تنهایی در این شب رویایی
رویای تو با جانم کرده ست چه شیدایی...
عن قریب..
آنها که عشق را به صلیب میکشند
عمریست..
مرده اند.
و درد عن قریب میکشند...
جانان..
بر سینه ام نوشتنم
نامت به نام جانان
آنجا که جان برآید
جانی ز جان درآید...
با تو میشود دنیا و عالمی رو زیبا کرد
یک نفس بمان با من آتشی مهیا کرد...
شوق پرواز..
در مکتب عشق که شوق پرواز نبود
عالم به هوای تو مرا بال گشود...
در نبودت عزل غصه و غم می خوانم
کاش بودی که در آغوش تو آرام شوم...
شوری دگر..
لبخند تو عشقست بیا تا نسیم صبح
نوری دوباره دمیده ست و شوری دگر کنیم...
ای که غزل های تو آتش عشق نهان
راه دهی هر زمان بوسه زنم بی امان...